سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کانون فرهنگی دستگردانیهای مقیم یزد
نویسندگان
لینک دوستان
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العزیز الحکیم: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ1
ملت عزیز ایران ـ امت بزرگ اسلام!

اهانت جنون‌آمیز و نفرت‌انگیز و مُشمئزکننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایه‌ی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد، حادثه‌ی تلخ و بزرگی است که نمی‌توان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بی‌ارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبه‌شده از سوی مراکزی است که از سال‌ها پیش به این طرف، سیاست اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداخته‌اند. این حلقه‌ی دیگری از زنجیره‌ی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و ده‌ها فیلم ضد اسلام ساخته‌شده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرت‌انگیز رسیده است. پشت صحنه‌ی این حرکات شرارت‌بار چیست و کیست؟

مطالعه ی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانی اند که پژوهشهای حقیقت یاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانه ی حمله به افغانستان و عراق را به رئیس جمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اِعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد.
هدف از اقدام نفرت انگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانه ئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحه دار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد.
این اقدام کینه توزانه، نه آغاز یک جریان، بلکه یک مرحله از روند طولانی مدتِ اسلام ستیزی به سرکردگی صهیونیسم و رژیم آمریکا است. اینک همه ی سران استکبار و ائمة الکفر در برابر اسلام قرار گرفته اند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن کتاب رحمت و حِکمت و عدالت است؛ وظیفه ی همه ی آزادیخواهان جهان و همه ی ادیان ابراهیمی است که در کنار مسلمانان با سیاست پلید اسلام ستیزی با این شیوه های نفرتبار مقابله کنند. سران رژیم آمریکا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میان تهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیده ی زشت تبرئه کنند. سالهاست که مقدسات و همه ی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاکستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار کشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شکنجه، هزاران کودک و زن ربوده شده و میلیونها معلول و آواره و بی خانمان، قربانی چه چیزی شده اند؟ و با همه ی این مظلومیتها، چرا در رسانه های جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میکنند؟ چه کسی باور میکند که این توطئه ی گسترده بدون کمک و دخالت حلقه های صهیونیستیِ درونِ دولت آمریکا ممکن و عملی است؟!
برادران و خواهران مسلمان در ایران و سراسر جهان!
لازم میدانم این چند نکته را به همه متذکر گردم:
اولاً: این حادثه و حوادث پیش از آن به روشنی نشان میدهد که آنچه امروز آماج حمله ی نظام استکبار جهانی است، اصل اسلام عزیز و قرآن مجید است؛ صراحتِ مستکبران در دشمنی با جمهوری اسلامی ناشی از صراحت ایران اسلامی در مقابله با استکبار است و تظاهر آنان به دشمن نبودن با اسلام و دیگر مسلمانان، دروغی بزرگ و فریبی شیطانی است. آنان با اسلام و هر آنکس که بدان پایبند است و هر آنچه نشانه ی مسلمانی است دشمن اند.
ثانیاً: این سلسله ی کینه توزیها با اسلام و مسلمین، ناشی از آن است که از چند دهه پیش تاکنون نور اسلام از همیشه تابنده تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتی در غرب از همیشه بیشتر شده است. ناشی از آن است که اُمت اسلام از همیشه بیدارتر شده و ملتهای مسلمان اراده کرده اند زنجیرهای دو قرن استعمار و تجاوز مستکبران را پاره کنند. حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر  عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد.
ثالثاً: همه باید بدانیم که حادثه ی اخیر ربطی به کلیسا و مسیحیت ندارد و حرکات عروسکی چند کشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی،  خواسته ی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ی مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه ی  همه ی مسلمانان، امروز دولت آمریکا و سیاستمدارن آنند. آنها اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را که دل یک و نیم میلیارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ئی شایسته به مجازات برسانند.
و السلام علی عباد اله الصالحین
سیّدعلی خامنه‌ای
22/شهریور/1389
[ سه شنبه 89/6/23 ] [ 7:40 صبح ] [ خادم کوچک ]

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به ملت‌های مسلمان در سراسر جهان، با اشاره به فاجعه عظیم سیل در پاکستان و ابعاد گسترده خسارت‌ها و نیاز میلیون‌ها مسلمان پاکستانی به کمک فوری، تأکید کردند: باید در این موقعیت خطیر، براساس اخوت اسلامی به وظیفه خویش عمل کنیم و به یاری این برادران و خواهران مصیبت‌زده بشتابیم.
متن پیام ولی امر مسلمین جهان به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
امت بزرگ اسلامی
فاجعه سیل‌زدگی که برادران و خواهران مسلمان پاکستانی را در محنتی بزرگ فرو برده است، هر روز ابعاد گسترده‌تری می‌یابد. این فاجعه مناطق بسیاری از شمال تا جنوب پاکستان را دربر گرفته و میلیون‌ها نفر را آواره کرده است. گستردگی این بلای خانمان‌سوز موجب شده است که امدادرسانی نیز با دشواری فراوان مواجه شود.
ملت مسلمان پاکستان در حالی با این مصیبت بزرگ مواجه است که نیروهای اشغالگر و متجاوز آمریکایی مستمراً با دستاویز قرار دادن بهانه‌های واهی، خاک این کشور اسلامی را در معرض تاخت و تاز قرار می‌دهند.

ملت‌های شریف مسلمان
حجم خسارت‌های وارده چنان گسترده است که افزون بر نیاز فوری و مبرم میلیون‌ها برادر و خواهر ما و شما به آذوقه، لباس و محل سکونت، بخش عظیمی از زیرساخت‌های پاکستان از بین رفته است. متأسفانه سازمان‌های بین‌المللی وظیفه خود یعنی خدمت‌رسانی به انسان‌های مصیبت‌زده را به خوبی انجام نداده‌اند، امری که به نوبه خود درخور توجه و موشکافی است.

برادران و خواهران مسلمان
حجم کمک‌های ما هر چه باشد، اندکی است در برابر اقیانوس نیاز سیل‌زدگان پاکستانی، اما باید در این موقعیت خطیر، براساس اخوت اسلامی به وظیفه خویش عمل کنیم و به یاری این برادران و خواهران مصیبت‌زده بشتابیم. نکته‌ای که باید دولت‌های اسلامی و سازمان‌های بین‌المللی به آن بیشتر توجه کنند، یاری رساندن به دولت پاکستان در طراحی و اجرای چگونگی مقابله با این محنت و نحوه امدادرسانی و تبعات فوری و درازمدت آن است امری که یقیناً در موقعیت‌های اضطراری، هر حکومتی را در پرداختن به امدادرسانی به صورت کامل و همه‌جانبه با مشکل مواجه می‌سازد.

سیدعلی خامنه‌ای
9/شهریور ماه/1389
20/رمضان المبارک/1431


[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:53 عصر ] [ خادم کوچک ]

                                                                   

شهید سید مرتضی آوینی :

اگر چه آوارگی ملت فلسطین به درازا کشیده است، اما هم اکنون، همه دریافته اند که دیگر، روز به روز به پایان خویش نزدیک می شود. مبارزه ای بزرگ در پیش است و فلسطینیان در هر کجای کره ی زمین که هستند باید خود را برای این روز بزرگ و یک مبارزه ی بزرگ آماده کنند.


[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:46 عصر ] [ خادم کوچک ]
 

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

 

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یکى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

 

پس شب قدر شبى است که:

 

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى‏گردد.

 

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى‏] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

 

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارک از شب‏هاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:

 

الف. نزول قرآن.

 

ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مى‏گردد.

 

اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)

 

پى‏نوشت‌ها:

 

1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .

2- همان، ص 248.

3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

4- همان، ج‏ 19، ص 101.

5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.

8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103

9- انسان و سرنوشت، ص 53

10- همان، ص 55 و 56

11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .

12- الکافى، کلینى، ج ‏4، ص 157 .

13- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252

14- الکافى، ج‏1، ص 248

15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.

 منبع:

ماهنامه پرسمان، 1382، سید سعید لواسانى .


[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 4:36 صبح ] [ خادم کوچک ]
1.مقدمه
2.کیفیت ولادت
3.دوران کودکی
4.بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع )
5.حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص )
6.حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت
7. حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص )
8.غدیر خم  
9. حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )
10.خلافت حضرت علی ( ع )
11.شهادت امام علی ( ع )

مقدمه
تمام انسانها در زندگی خویش از فراز و نشیب برخوردارند و با مشکلات مختلفی مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل دچار ضعف و ناتوانی می گردند و سعی می کنند با کمک و راهنمایی درد آشنایان خود را از مهلکه نجات دهند و با یافتن " الگوها " در هر زمینه ای ، و سپس تبعیت از آن ، وظایف خویشتن را بخوبی  انجام دهند و مشکلات و دردهای خویش را تسکین بخشند . یکی از این اسوه ها پیامبراکرم ( ص ) است که قرآن مجید هم این حضرت را ( 1 ) به همین نام معرفی می فرماید . بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال " الگوی " دیگر و جانشین برای آن حضرت باشیم ، به پیشوای بزرگی  همچون مولای متقیان حضرت علی ( ع ) خواهیم رسید ، و چه زیباست که برای پذیرش اخلاق و رفتار حسنه ایشان ، زندگی پر فراز و نشیب و سراسر شگفتی آن حضرت را مرور کنیم .
 

کیفیت ولادت
حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی  است که پدر و مادر او هر دوفرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد . خاندان هاشمی از لحاخ فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت وبسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع )
موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت : " خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت ، و به حق
( 2 ) " کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه ( 3 ) را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت : ( 4 )" پیامی از غیب شنیدم که نامش را " علی " بگذار . "

دوران کودکی
حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی  عجیبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی  در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، ( 5 ) علی ( ع ) را به خانه خود بردند .
به این طریق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر ( 6 )خارج می شد و به کوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود می برد .
 

بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع )
شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداونددر آیات بسیاری  بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر ( 7 )دعوت فرموده است . از فضایل حضرت علی ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند . ابن ابی الحدید در این باره می گوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه " معتزله " اختلافی 
نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است .

حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص )
پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد ( ص ) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها حضرتعلی ( ع ) مجری طرحهای پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد : ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : ای خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که علی ( ع ) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی ( ع ) این است که با شجاعت کامل برای خنثی 
کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .


حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه ازفضایل علی ( ع ) را بیان می نمائیم :
1 - جانبازی و فداکاری در میدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پیامبر ( ص ) و شرکت در سریه های مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است .
2 - ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظیم بسیاری  از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه های تبلیغی  و دعوتی  از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط می کرد . به همین علت است که وی را از کاتبان وحی 
و حافظان قرآن به شمار می آورند . در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی  ( ع ) پیمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در این جهان و سرای دیگر هستی . به خدایی که مرا به حق برانگیخته است ...
تو را به برادری خود انتخاب می کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان ( 8 )را فرا گیرد . "

حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص )
عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جزعلی ( ع ) کسی  شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی ( ع )
در میان نخلهای  باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود :
دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد .
وقتی به حضور رسول اکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنی بگوید ، تا اینکه رسول اکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا
شد و حضرت علی ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آیا صلاح می دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .

غدیر خم
پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش درراه برگشت در محلی  به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد ، زیرا
پیک وحی  فرمان داده بود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند .
پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود :
" ای مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان
شما بروم درباره من چه فکر می کنید ؟ "
مردم گفتند : " گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی "
پیامبر فرمود : " آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدای یگانه ، خدایی نیست
و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آری ، گواهی می دهیم . "
سپس پیامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود :
" ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ "
مردم گفتند : " خداوند و پیامبر او بهتر می دانند . "
سپس پیامبر فرموند :
" ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . "
و این جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبریک گفتند و با وی بیعت
نمودند .

حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )
پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرایط خاصی که بوجود آمده بود ،حضرت علی  ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد.
نه در جهادی شرکت می کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت .
فعالیتهای  امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع )
2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال
زندگی پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر .
4 - بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامی  که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات
با بن بست روبرو می شد .
6 - تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ، برای سیر و سلوک
برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش برای  تامین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا
که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف می نمود .

خلافت حضرت علی ( ع )
در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی  رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به دنبال داشت .

شهادت امام علی ( ع )
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تمیمی و عمروبن بکر تمیمی در یکی از شبها
گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که
باعث این خونریزی  و برادرکشی حضرت علی ( ع ) و معاویه و عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تکلیف خود را
خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد .
ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش
مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید .
حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمی توان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می کرد عازم مسجد شد .
کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد .
و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآید ( 10 ) . جزع و فریاد مکن
ابن ملجم ، در حالی  که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن ( 11 ) آن حضرت وارد ساخت .
شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الکعبه " به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55سوره
طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن
( 12 ) بیرونتان می آوریم .
حضرت علی ( ع ) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود :
" شما را به پرهیزکاری  سفارش می کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید .
یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهید .
نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست . حضرت علی  ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک
سپرده شد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .


- سوره احزاب ، آیه 21. ( 1 )
- فروغ ولایت ، ص 35( کشف الغمه ، ج 1 ، ص 90) . ( 2 )
- آفتاب ولایت ، ص 19( الخرائج و الجرائح ، ج 1 ، ص 171، ش 1 ) . ( 3 )
- آفتاب ولایت ، ص 19( بحارالانوار ، ج 35، ص 18) . ( 4 )
- فروغ ولایت ، ص 37( سیره ابن هشام ، ج 1 ، ص 236) . ( 5 )
- فروغ ولایت ، ص 38 ( 6 )
- آفتاب ولایت ، ص 131( سوره بقره ، آیه 148) . ( 7 )
- فروغ ولایت ، ص 86( مستدرک حاکم ، ج 3 ، ص 14، استیعاب ، ج 3 ، ( 8 )
ص 35)
- فروغ ولایت ، ص 141( سوره مائده ، آیه 67) ( 9 )
- فروغ ولایت ، ص 697 ( 10 )
- فروغ ولایت ، ص 697( بحارالانوار ، نقل از مالی ، ج 9 ، ص 650) ( 11)
- فروغ ولایت ، ص 697 ( 12 )
منبع سایت تبیان


[ سه شنبه 89/6/9 ] [ 12:33 صبح ] [ خادم کوچک ]

آنچه در پیش رو دارید بحثى پیرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر شریف المیزان است که در دو سوره « قدر» و «دخان‏» مطرح گردیده است.

شب قدر یعنى چه؟
مراد از قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است و شب قدر شب اندازه‏گیرى است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر مى‏کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر مى‏گرداند.

شب قدر کدام شب است؟
در قرآن کریم آیه‏اى که به صراحت ‏بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمى‏شود. ولى از جمع‏بندى چند آیه از قرآن کریم مى‏توان فهمید که شب قدر یکى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو مى‏فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه‏.»( دخان / 3 ) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر مى‏فرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن‏.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مى‏فرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده مى‏شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شب‏هاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مى‏توان آن شب را معین کرد.

در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.
پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شب‏هاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت‏ به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.

تکرار شب قدر در هر سال
شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالى که قرآن درآن نازل شد نیست ‏بلکه با تکرار سالها، آن شب نیز تکرار مى‏شود. یعنى درهر ماه رمضان شب قدرى است که درآن شب امور سال آینده تقدیر مى‏شود. دلیل براین امر این است که:
اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکى از شب‏هاى قدر چهارده قرن گذشته ممکن است ولى تعیین حوادث تمامى قرون گذشته و آینده درآن شب بى‏ معنى است.

ثانیا: کلمه «یفرق‏» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم‏.» (دخان / 6 ) در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مى‏رساند و نیز کلمه «تنزل‏» درآیه کریمه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر / 4 ) به دلیل مضارع بودنش دلالت ‏بر استمرار دارد.

ثالثا: از ظاهر جمله « شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن‏.»( بقره / 185 ) چنین برمى‏آید که مادامى که ماه رمضان تکرار مى‏شود آن شب نیز تکرار مى‏شود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست ‏بلکه درهر سال در ماه رمضان تکرار مى‏شود.
در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت‏ شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که درعهد انبیاء بوده و امر به آنان نازل مى‏شده و چون از دنیا مى‏رفتند نزول امر درآن شب تعطیل مى‏شده است؟ فرمود: « نه بلکه شب قدر تا قیامت هست.‏» (3)

عظمت‏ شب قدر
در سوره قدر مى‏خوانیم: «انا انزلناه فى لیله القدر وما ادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر.» خداوند متعال براى بیان عظمت ‏شب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هى هى خیر من الف شهر» یعنى با این که مى‏توانست در آیه دوم و سوم به جاى کلمه «لیله القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن دراین است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ ( با این که در آن هزار ماه درهر دوازده ماهش یک شب قدر است) .
حضرت فرمود: « عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت درهزار ماهى که در آن شب قدر نباشد.» (4)

وقایع شب قدر

الف- نزول قرآن
ظاهر آیه شریفه « انا انزلناه فى لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجى است.
قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:
1- نزول یکباره در یک شب معین.
2- نزول تدریجى در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص) .

آیاتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا.»( اسراء / 106 ) نزول تدریجى قرآن را بیان مى‏کند.
در نزول دفعى (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره‏ها و آیات است ‏یک دفعه نازل نشده است ‏بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتى که درباره وقایع شخصى و حوادث جزیى نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه‏اى دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتى درست در نمى‏آید مگر این که زمان و مکانش و واقعه‏اى که درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طورى که اگر از آن زمان‏ها و مکان‏ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف مى‏شود و دیگر بر آنها تطبیق نمى‏کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلى که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»( هود / 1) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

ب- تقدیر امور
خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگى، وسعت ‏یا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر مى‏کند.
در آیه شریفه «انا انزلناه فى لیله القدر»( قدر / 1 ) کلمه «قدر» دلالت‏ بر تقدیر و اندازه‏گیرى دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» (دخان / 6 ) که در وصف شب قدر نازل شده است‏ بر تقدیر دلالت مى‏کند. چون کلمه «فرق‏» به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، یکى اجمال و ابهام و دیگرى تفصیل. و شب قدر به طورى که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» برمى‏آید شبى است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مى‏آیند.

ج- نزول ملائکه و روح
بر اساس آیه شریفه « تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»( قدر / 4) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند. مراد از روح، آن روحى است که از عالم امر است و خداى متعال درباره‏اش فرموده است « قل الروح من امر ربى‏.»( اسراء / 85 ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحث‏هاى مفصلى در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث ‏به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست ‏بسنده مى‏شود.

1- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائکه‏اى که ساکن در «سدره المنتهى‏» هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مى‏شوند در حالى که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‏هایى را به همراه دارند.
یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسینا نصب مى‏کنند و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى دراین نقاط نمى‏ماند مگر آن که جبرئیل به او سلام مى‏کند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت ‏خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد. (5)
2- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمى‏بینى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئکه والروح‏» پس معلوم مى‏شود روح غیر از ملائکه است. (6)

د- سلام و امنیت
قرآن کریم در بیان این ویژگى شب قدر مى‏فرماید: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) کلمه سلام و سلامت ‏به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‏» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهى تعلق گرفته است‏ به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوى او روى مى‏آورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابى جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
البته بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از کلمه «سلام‏» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مى‏دهند.

پى‏نوشت‏ها:
1- مجمع البیان، ج 10، ص‏519 .
2- تفسیر الدرالمنثور، ج‏6 .
3- تفسیر البرهان، ج‏4، ص‏488، ح‏26 .
4- فروع کافى، ج‏4، ص‏157، ح‏4 .
5- مجمع البیان، ج‏10، ص‏520 .
6- تفسیر برهان، ج‏4، ص‏481، ح‏1.


[ دوشنبه 89/6/8 ] [ 4:27 صبح ] [ خادم کوچک ]

در این مطلب سخنان حکمت آموز امام مجتبی علیه السلام را در موضوعات مختلف ذکر می نماییم به امید آن که از این گوهرها نهایت استفاده را در جهت کسب فضایل اخلاقی و رد رذایل اخلاقی داشته باشیم.

1- قیل له ‏علیه السلام: فما الحلم؟ قال‏علیه السلام:" کظم الغیظ و ملک ‏النفس." ( تحف ‏العقول، ص 227)

از حضرت امام حسن‏ علیه السلام پرسیده شد که بردبارى یعنى چه؟ فرمودند: بردبارى عبارت از فرو بردن خشم و اختیار نفس را داشتن .

2- قیل له ‏علیه السلام: فما الشرف؟ قال‏علیه السلام: اصطناع العشیرة؟ و حمل الجریرة. ( تحف‏العقول، ص 227)

از حضرت پرسیده شده بزرگوارى چیست؟  فرمودند: احسان‏ به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.

3- قیل له ‏علیه السلام: فما المروة؟ قال‏علیه السلام: حفظ الدین، و اعزازالنفس، و لین الکنف، و تعهد الصنیعة، و اداء الحقوق، و التحبب الى الناس. ( تحف‏العقول، ص 227)

از امام‏علیه السلام پرسیده شد که جوانمردى یعنى چه؟ فرمودند: جوانمردى عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و با نرمش برخورد نمودن و بررسى عملکرد خویش، و پرداخت ‏حقوق و دوستى نمودن با مردم .

4- قیل له ‏علیه السلام: فما الکرم؟ قال‏علیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل ‏المسئلة و اطعام الطعام فى المحل.

از امام حسن‏علیه السلام معناى کرامت و بزرگ ‏منشى را پرسیدند؟ فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطى .

5- قال امام المجتبى‏علیه السلام: اعلموا ان الله لم یخلقکم عبثا و لیس بتارککم سدى، کتب آجالکم و قسم بینکم معائشکم‏ لیعرف کل ذى لب منزلته و ان ما قدر له و ما صرف عنه‏ فلن یصیبه. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام ‏علیه السلام فرمودند: «اى بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و به حال خود رها ننموده، مدت عمرتان ‏را نوشته، و روزى شما را بینتان تقسیم نموده تا هر خردمندى‏ قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به‏ او نمى‏رسد.

6- قال الامام المجتبى‏ علیه السلام: قد کفاکم مؤونة الدنیا و فرغکم ‏لعبادته و حثکم على الشکر وافترض علیکم الذکر واوصاکم بالتقوى. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام مجتبى‏علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزى شما را بر عهده گرفته است، و شما را براى بندگى فراغت‏ بخشیده و به‏ شکرگزارى تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده‏ و به پرهیزکارى توصیه فرموده است.

7- قال علیه السلام: والتقوى باب کل توبة و راس کل حکمة و شرف ‏کل عمل. بالتقوى فاز من فاز من المتقین. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام مجتبى‏علیه السلام فرموده است: پرهیزکارى در بازگشت « به ‏سوى خدا» و سر رشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابى رسید به وسیله تقوا بوده ‏است.

8- قال امام المجتبى‏علیه السلام: ما تشاور قوم الا هدوا الى ‏رشدهم .( تحف‏العقول، ص 236)

امام مجتبى‏علیه السلام فرمود: هیچ قومى مشورت نکرد مگر این که به ‏ترقى و تکامل راه یافت.

9- قال‏علیه السلام: انه قال فى تفسیر قوله « وقفوهم انهم‏ مسئولون‏» انه لا یجاوز قدما عبد حتى یسئل عن اربع: عن‏ شبابه فیما ابلاه و عمره فیما افناه، و عن ماله من این جمعه، و فیما انفقه، و عن حبنا اهل البیت. ( بحارالانوار، ج 44، ص12)

امام حسن‏ علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه « وقفوهم انهم ‏مسئولون‏» فرموده‏اند: به تحقیق « روز قیامت‏» هیچ بنده‏اى‏ قدم از قدم برنمى‏دارد مگر این که نسبت ‏به چهار چیز مورد بازجویى و پرسش قرار مى‏گیرد:

الف- از جوانى‏اش که در چه راهى مصرف نموده است.

ب- از عمرش که در چه کارى آن را به کار گرفته است.

ج- از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهى مصرف نموده است.

د- از دوستى ما اهل بیت و خاندان پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم .

10- قال‏علیه السلام: لو لم یبق لبنى امیة الا عجوز درداء، لبغت دین ‏الله عوجا و هکذا قال رسول الله ‏صلى الله علیه و آله و سلم. (بحار، ج‏44، ص 43)

جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر از بنى‏امیه « در روى زمین‏ احدى نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانى، همان یک نفر دین خدا را به ‏مسیر نادرستى خواهد کشاند.

11- قال الامام المجتبى‏علیه السلام: اعمل لدنیاک کانک تعیش ‏ابدا، واعمل لاخرتک کانک تموت غدا.( الحیاة، ج‏4، ص 62)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: چنان براى دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زنده‏اى، و چنان براى آخرتت تلاش کن که گویى فردا مرگت فرا مى‏رسد.

12- قال: کان الحسن ابن على‏علیه السلام: اذا قام الى الصلاة لبس ‏اجود ثیابه فقیل له: یابن رسول الله! لم تلبس اجود ثیابک؟! فقال‏ علیه السلام: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل‏ لربى و هو یقول « خذوا زینتکم عند کل مسجد» فاحب ان‏ البس اجود ثیابى. ( الحیاة، ج‏5، ص 66)

راوى مى‏گوید: امام حسن‏علیه السلام زمانى که نماز را برپا مى‏داشتند زیباترین لباس را مى‏پوشیدند، به حضرت عرض شد، اى پسر رسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس مى‏پوشى؟ حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائى را دوست ‏مى‏دارد. پس خود را براى پروردگارم مى‏آرایم، چنانچه‏ مى‏فرماید: « به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیباى‏ خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم.

13- قال‏علیه السلام: ان اکیس الکیس التقى، و احمق الحمق‏الفجور. (الحیاة، ج‏1، ص 203)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: زیرک ترین زیرک ها فرد با تقوا است‏، و احمق‏ترین احمق ها شخص فاجر و فاسق است.

14- قال‏علیه السلام: کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدى فان ضوءالنهار بعضه اضوء من بعضها. ( کافى، ج‏1، ص 301)

امام فرمودند: جایگاه هاى دانش و چراغ هاى درخشان هدایت ‏باشید زیرا روشنى روز بعضى از بعضى دیگرش بیشتر است.

15- قال الحسن بن على‏علیه السلام: تاتى علماء شیعتنا القوامون ‏بضعفاء محبینا و اهل ولایتنا یوم القیامة، والانوار تستطع ‏من تیجانهم. ( محجة البیضاء، ج‏1، ص 33)

امام حسن‏علیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمایى به پا مى‏خیزند که ایستادگى افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ‏ولایت ما را پذیرا شده‏اند به واسطه آنها است و از تاجى که بر سر دارند نور مى‏درخشد.

16- و کان الحسن‏علیه السلام: اذا افرغ من وضوئه تغیر لونه فقیل ‏له فى ذالک، فقال‏علیه السلام: حق على من اراد ان یدخل على ذى‏العرش ان یتغیر لونه.

امام حسن‏علیه السلام زمانى که وضویش پایان مى‏پذیرفت رنگ‏ مبارکش تغییر مى‏نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده ‏«چرا رنگ شما تغییر مى‏نماید؟» فرمودند: کسى که مى‏خواهد وارد بارگاه «خدای متعال‏» گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.

17- «قال نعم: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول ‏اجلک. (منتهى‏الآمال، ج‏1، ص 436)

مردى از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده ‏سفر آخرت ‏شو و زاد و توشه آن را پیش از رسیدن مرگ فراهم ‏نما.

18- قال امام حسن‏علیه السلام: ایها الناس انه من نصح لله و اخذ دلیلا هدى للتى هى اقوم و وفقه الله للرشاد و سدده ‏للحسنى . ( تحف‏ العقول،ص‏227)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: هان اى مردم، به تحقیق کسى که براى‏ خدا پند دهد و سخن خدا را راهنماى خود قرار دهد به راهى ‏پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد.

19- قال امام المجتبى‏علیه السلام: بین الحق و الباطل اربع اصابع، ما رایت ‏بعینیک فهو الحق و قد تسمع باذنیک باطلا کثیرا.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 105)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت ‏فاصله است، آنچه با چشم ببینى حق است و چه بسا که باطل‏ زیادى را با گوش بشنوى.

20- قیل له ‏علیه السلام ما الزهد؟ قال‏علیه السلام: الرغبة فى التقوى والزهادة فى الدنیا. قیل: و ما الحلم؟ قال کظم الغیظ و ملک‏النفس. قیل ما السداد؟ قال دفع المنکر بالمعروف. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 106)

از حضرت امام حسن مجتبى‏علیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟ فرمودند: میل به پرهیزکارى و بى‏میلى نسبت‏ به دنیا. باز پرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن و مالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدى را به وسیله خوبى برطرف نمودن.

21- قال الحسن‏علیه السلام: لبعض ولده: یا بنى لا تواخ احدا تعرف ‏موارده و مصادره فاذا استنبطت الخبرة و رضیت العشرة‏ فاخه على اقالة العثرة و المواساة فى العسرة. ( تحف‏العقول، ص 236)

امام حسن‏علیه السلام به یکى از فرزندانشان فرمودند: اى پسرم با احدى برادرى مکن تا آن که بدانى کجاها مى‏رود و از کجاها مى‏آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و رفتارش را پسندیدى با او برادرى کن. به شرط این که رفتارت بر اساس ‏چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.

22- قال امام حسن‏علیه السلام: ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخیرمذهبه و اسمع الاسماع ما وعى التذکیر و انتفع به اسلم‏القلوب ما طهر من الشبهات.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 111)

امام حسن‏علیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشم‏ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش‏ها آنست که پذیرنده‏تر باشد و سالم‏ترین دل ها آن است که از شبهه پاک باشد.

23- قال علیه السلام: لا یغش العاقل من استنصحه. ( تحف‏العقول، ص 239)

امام ‏حسن‏علیه السلام فرمودند: خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.

24- قال‏علیه السلام: اذا لقى احدکم اخاه فلیقبل موضع النور من‏ جبهته. ( تحف‏العقول، ص 239)

امام حسن‏علیه السلام فرمودند: هر گاه یکى از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانى او را ببوسد.

25- قال امام المجتبى‏علیه السلام: هلاک الناس فى ثلاث: الکبر،الحرص، الحسد. الکبر به هلاک الدین و به لعن ابلیس. الحرص عدو النفس و به اخرج آدم من الجنة. الحسد رائدالسوء و به قتل قابیل هابیل.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 113)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: نابودى مردم در سه چیز است: 1- بزرگ نمائى  2- افزون‏ خواهى بسیار  3- حسد و رشک بردن.

بزرگ‏ نمائى که به وسیله آن دین نابود مى‏گردد و به واسطه آن‏ شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم ‏از بهشت ‏خارج شد، و رشک که سررشته همه بدى است و به‏ واسطه آن قابیل هابیل را کشت.

26- قال امام‏المجتبى علیه السلام: اوصیکم بتقوى الله و ادامة التفکر،فان التفکر ابو کل خیر و امه. (از هر معصوم چهل حدیث، ص‏114)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: شما را به پرهیزکارى و ترس از خدا و ادامه تفکر و اندیشه سفارش مى‏کنم زیرا تفکر و اندیشه ‏سرچشمه همه خوبی ها است.

27- قال امام المجتبى‏علیه السلام: غسل الیدین قبل الطعام ینفى ‏الفقر و بعده ینفى الهم. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: شستن دست ها پیش از غذا فقر رامى‏زداید و بعد از آن اندوه را برطرف مى‏سازد.

28- قال‏علیه السلام: صاحب الناس بمثل ما تحب ان یصاحبوک. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

امام حسن مجتبى‏علیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.

29- قال‏علیه السلام: لاادب لمن لاعقل له ولا مروة لمن لاهمة له‏ و لاحیاء لمن لا دین له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 115)

کسى که عقل ندارد ادب ندارد، و کسى که همت ندارد جوانمردى ندارد و کسى که حیا ندارد دین ندارد.

30- قال امام المجتبى علیه السلام: علم الناس علمک و تعلم علم‏ غیرک. (از هر معصوم چهل حدیث ، ص 116)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.

31- قال‏علیه السلام: لا غنى اکبر من العقل ولا فقر مثل الجهل ولا وحشة اشد من العجب ولا عیش الذ من حسن الخلق. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 116)

امام حسن مجتبى‏علیه السلام فرمود: هیچ بى‏نیازى برتر از عقل نیست ‏و هیچ نیازمندى هم مثل نادانى نیست و هیچ وحشتى بدتر از خودپسندى‏ نیست، و هیچ‏ عیشى‏ لذت ‏بخش ترازاخلاق ‏نیکو نیست.

32- قال‏علیه السلام: قیدوا العلم بالکتاب.

امام حسن‏علیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.

33- قال‏علیه السلام: من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.( چهل حدیث از هر معصوم، ص 117)

امام ‏حسن‏علیه السلام ‏فرمود:هرکس ‏قبل ‏از سلام ‏سخن‏ گفت‏ جوابش‏ را ندهید.

34- تعلموا العلم فان لم تستطیعوا حفظه فاکتبوه و ضعوه ‏فى بیوتکم. (از هر معصوم چهل‏حدیث، ص 118)

دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و در خانه‏هایتان نگهدارى نمائید .

35- قال‏علیه السلام: الشروع بالمعروف و الاعطاء قبل السؤال من‏ اکبر السؤدد. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 117)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش از درخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگى است.

36- قال‏علیه السلام: من عبد الله، عبد الله له کل شى‏ء. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: کسى ‏که خدا را بندگى نماید، خداوند هم‏ همه چیز را فرمانبردار او گرداند.

37- قال‏علیه السلام: انا الضامن لمن لم یهجس فى قلبه الا الرضا ان یدعوالله فیستجاب له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: کسى که در دلش جز خشنودى خدا خطور نکند، چون دعا کند؛ من ضامنم که دعایش مستجاب گردد.

38- قیل له فما النجدة؟ قال‏علیه السلام: الذب عن الجار و الصبر فى المواطن و الاقدام عند الکریهة. ( تحف‏العقول، ص 227)

از حضرت امام مجتبى‏علیه السلام پرسیده شد نیرومندى چیست؟ فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایدارى در نبرد، و ایستادگى‏ هنگام ‏سختى.

39- قیل له فما الفقر؟ قال‏علیه السلام: شره النفس الى کل ‏شى‏ء. ( تحف‏العقول، ص 228)

از حضرت‏ پرسیده‏ شد فقر چیست؟ فرمودند: آزمندى به هر چیزى.

40- قیل ‏له:فما الغنى؟ قال‏علیه السلام: رضاالنفس بما قسم ‏لها و ان‏ قل. ( تحف‏العقول، ص 228)

از امام مجتبى معناى فقر پرسیده شد، فرمود: خشنود بودن ‏انسان به مقدارى که خدا روزى او نموده هر چند کم باشد.

 


[ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 6:42 صبح ] [ خادم کوچک ]

ولادت<\/h1>

در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.
تا اینکه
جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای
« حسن» است.»
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیه‌ی عافیت و حرزهای مخصوص چشم‌زخم را خواندند.
ذکر امام در قرآن

ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیت‌ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.

رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست. <\/h1>


img/daneshnameh_up/6/6d/imamhassan.jpg



امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمه‌ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها می‌گرفت.

این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به
زیارت قبر رسول الله و بقیع می‌رفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از وفات دست‌های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن نیز سال‌ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.

امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می‌کوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرده است( همانند شرکت در شورای شش نفره‌ ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پاره‌ای مأموریت‌های مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاست‌های عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچ‌یک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دوره‌ی 25 ساله شرکت ننموده است.

در دوران خلافت پدر <\/h1>امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.

جانشینی پس از شهادت پدر <\/h1>حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها.

امام پس از خلافت <\/h1>امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.

پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذ
ابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایه‌های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد.
جاسوس‌های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه‌ی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.

صلح امام

مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می‌داند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.

بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب علمی
امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی‌امیه به بنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.

امام پس از صلح تا شهادت

تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.

img/daneshnameh_up/f/f8/imamhassan1.jpg


صورت و شمایل امام <\/h1>امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از همه شبیه‌تر بود. زیبایی بی‌نظیری داشت.رنگش سفید بود و اندکی متمایل به سرخ، چشمانش درشت و سیاه، و محاسنش انبوه. جثه‌ای قوی، تنومند و چهارشانه داشت. مویش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.
سیرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هیچ‌یک از اهل بیت عصمت علیهم السلام ممکن نیست. در زیارت جامعه خطاب به آنان می‌گوییم: « سروران من! ستایش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسید و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.»

امام حسن علیه السلام نه تنها از این خطاب مستثنی نیست بلکه به خصائصی از قبیل« سبط اکبر» بودن نیز برخوردار است.

حلم بی‌‌پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد.

معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکی در تاریخ نقل نشده است( همانند اینکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهی نشان داد.) و نیز نمونه‌هایی از استجابت دعا و نفرین‌های آن حضرت (همانند رطب دادن نخلی خشکیده به دعای او.) ولی اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غیب و پیشگویی‌ها تجلّی کرده است.

شهادت امام

تلاش موفق امام حسن برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز 28
ماه صفر سال 50 هجری به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسین علیه السلام، جنازه‌ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی‌امیه در بقیع به خاک سپرد.

ثواب عزاداری و گریه بر امام حسن

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سال‌ها پیش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گریه کند، چشمش روزی که دیده‌ها کور می شوند (روزقیامت)، کور نمی شود و هرکس در مصیبت او اندوهگین شود، روزی که همه دلها اندوهگین است، غم و اندوهی ندارد. زیارت حسن مایه‌ی استواری قدم‌ها در قیامت است.»

 


[ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 6:37 صبح ] [ خادم کوچک ]


[ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 1:30 صبح ] [ خادم کوچک ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : خادم کوچک[76]
نویسندگان وبلاگ :
خادم یک[0]

امکانات وب