سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کانون فرهنگی دستگردانیهای مقیم یزد
نویسندگان
لینک دوستان

امروزه مسلمانان به علت دوری از قرآن وتعالیم آن،از قافله ی تمدن بشری عقب افتاده اند و با وجودی که دارای جمعیتی بیش ازیک میلیارد می باشند، خود باخته اند و از تفرقه میان خود به شدت رنج میبرند، دشمنانشان بر آنان مسلط شده اند و در عمل به جای پیروی از دستوراتقرآن، از اوامر قدرتهای بزرگ که دشمن دین و قرآن آنها می باشند، پیروی مینمایند و این در حالی است که پیروی از دستورات قرآن آنان را از این ذلتنجات خواهد داد و شکوه وعظمت گذشته را به آنها باز خواهد گرداند. پشت کردنبه قرآن در این دنیا برای مسلمانان، ذلت و خواری را برای آنها به بارآورده است و در روز آخرت نیز شکایت پیامبر از آنها را به دنبال خواهدداشت، در آن روز که امت محمد (ص) از زبان پیامبرشان این شکایت را می شنوندکه پروردگارا قوم من این قرآن را از خود راندند.(فرقان/30) امروزه به رغمتبلیغات وسیعی که در کشورهای غربی علیه اسلام و مسلمانان وجود دارد، روزبه روز به تعداد کسانی که با تحقیق درباره ی قرآن به دین اسلام می گروند،افزوده می شود.

این افراد با توجه به حقایق و تعالیم شگفت انگیزقرآن و بدون توجه به زندگی مسلمانان امروزی به حقانیت دین اسلام پی میبرند و جالب این که عده ای از آنها بعد از پذیرش دین اسلام اعلام می کنندکه مسلمانان خود از تعالیم قرآن و اسلام فاصله گرفته اند و خدا را شکرگذارند که قبل از آشنایی با مسلمانان، با قرآن و حقیقت اسلام آشنا شدهاند. مطالعه و بررسی قرآن با انصاف و بدون تعصب باعث شده است که بسیاری ازمحققین غربی به حقانیت قرآن ایمان بیاورند و تعدادی از آنان نیز به دیناسلام مشرف شوند اما متأسفانه موج تبلیغات ضد اسلام در غرب و مشکلاتی کهبرای تبلیغ دین اسلام در این کشورها وجود دارد، باعث دوری عامه ی مردم ازمطالعه در مورد حقیقت قرآن و اسلام شده است و کتابهای محققین خود آنان نیزکه به اسلام گرویده اند و یا حد اقل حقایقی از آن را بیان نموده اند، درجامعه نفوذ وانتشار زیادی ندارد. اما باید مطمئن بود که خورشید همواره زیرابر نمی ماند و چراغ الهی هرگز خاموش نمی شود. توجه به قرآن و تحقیق درمورد آن از دوره ی رنسانس تا دوران معاصر مورد توجه ی تعدادی از دانشمندانغربی قرار گرفته است و آنان بعد از پی بردن به عظمت قرآن، نظرات جالبی رابیان نموده اند که بیان تعدادی از این نظرات خالی از لطف نیست :

1.گوته می گوید : اگرچه ما همواره از قرآن روی برمی گردانیم و در همان مرحلهی اول از آن اظهار تنفر می نماییم اما آن خیلی زود ما را به سوی خود جذبکرده و شگفت زده می نماید و در نهایت ما را وادار می کند که در مقابل آنسر تعظیم و احترام فرود آوریم. سبک و اسلوب قرآن و هماهنگی و توافق آن بامحتوا و هدفش محکم و استوار، بسیار عالی و باشکوه، با هیبت و سرسام آور ودارای رفعتی حقیقی و ابدی است. ازاین رو این کتاب در تمام زمانها، تأثیرینیرومند از خود به جای می گذارد.

2. ولتر می گوید : اگر تمام قرآنرا از اول تا آخر آن بخوانید، یک کلمه ی کودکانه در آن نخواهید یافت. قرآندرحقیقت مجموعه ای است از پندهای اخلاقی، دستورهای دینی، راز ونیاز بهدرگاه خداوند، تحذیر و تشویق جهانیان و شرح سرگذشت فرستادگان خدا.

3.توماس کارلایل می گوید : قرآن اساس تشریع برای هر زمان و مکان و سرچشمه یاحکام قضایی و قانون متبع در امور زندگی بوده و راه زندگی سعادتمندانه ایرا برای پیروان خود روشن می سازد. یکی از مزایای قرآن که دقت آن باعث دهشتو اعجاب من شده است، این است که در جمله هایی کوچک به بعضی از حقایق بزرگاشاره نموده است .

4. دکتر جرنیه ی فرانسوی علت مسلمان شدن خود رااینگونه بیان می کند : من تمام آیه های قرآن را که درزمینه ی علوم طبیعی وبهداشت و طب بودند، مطالعه نمودم و آنها را با دقیق ترین قوانین علومطبیعی و پیچیده ترین اصول ثابت شده ی علوم عقلی منطبق دیدم ویقین پیداکردم که هزار سال قبل جز خدا هیچ کسی بر روی زمین از آن قوانین و اصولآگاه نبوده است؛ پس به حقانیت و خدایی بودن چنین کتابی ایمان آوردم.

5. ریتو بنورث اعتراف می کند : علوم طبیعی و فلکی و فلسفه از قرآن اقتباس شده است و علما مدیون قرآن هستند.

6.جی مارگولیوت می گوید : اقرار می کنم که قرآن مهمترین موقعیت را در میانکتابهای مذهبی جهان به خود اختصاص داده است؛ گرچه قرآن در این طبقه یادبیاتی جوانترین اثر به حساب می آید اما تأثیر شگرفی را که بر عده یزیادی از مردم گذاشته است، همچنان به دیگران ارزانی می دارد. این کتاببرای اولین بار از افراد ناهمگون قبایل صحرایی در شبه جزیره ی عرب، امتیاز قهرمانان ساخت و آنان نیز به نوبه ی خود اقدام به ایجاد چنان سازمانهایوسیع سیاسی مذهبی در جهان اسلام نمودند که یکی از بزرگترین نیروهایی استکه اروپا و غرب برای آن حساب ویژه ای باز نموده اند.

7. موریسبوکایل می گوید : بررسی کامل عینی و بی طرفانه ی قرآن در پرتو دانش مدرن،ما را به درک توافق بین این دو (قرآن وعلم) رهنمون می سازد و نیز اینحقیقت را روشن می سازد که در زمان محمد، نه او و نه هیچ انسان دیگری نمیتوانسته است چنین مطالب شگفت انگیزی را که با علم امروز مطابقت می کند، بهرشته ی تحریر در آورد.

8. ماکسیم رودنسون،نویسنده ی مارکسیست میگوید : قرآن کتاب مقدسی است که عقلانیت جایگاه بسیار بزرگی را در آن اشغالنموده است. در این کتاب خداوند برای مردم همواره دلیل و برهان ارائه مینماید و در مناسبتهای متعدد برای انسان تکرار می کند که پیامبران همراهدلیل وبرهان مبعوث شده اند. به نظر می رسد عقل گرایی قرآنی همچون سنگ،سخت، مستحکم و اصلی بنیادی است.

9. جان دیون پورت می گوید : قرآنتا آن حد معجزه ی جاوید شناخته شده است که محمد (ص) آن را دلیل قوی و مؤیدرسالتش اعلام نمود و آشکارا فصیح ترین مردان آن روز عربستان را به مبارزهدعوت نمود تا یک سوره مانند قرآن بیاورند. قرآن مانند انجیل نیست که فقطبه عنوان میزان و شاخصی درباره ی عقاید دینی، عبادت و عمل پیروان ‎آنشناخته شده باشد بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست. کلیه ی مسایل حیاتیو مالی با اجازه ی همین منبع و مصدر قانونگذاری حل می شود. در میان محسناتزیادی که قرآن به حق واجد آن است، دو نکته ی بسیار مهم وجود دارد یکی لحنتعظیم و تکریم هنگام ذکر نام خداوند و دیگری وجود نداشتن فکر، بیان و یاداستانی خلاف تقوا یا حاکی از سوء اخلاق و بی عفتی و عدم طهارت که آن رامعیوب و لکه دار نماید در صورتی که با کمال تأسف این نواقص در موارد بسیارزیادی در کتب یهود دیده می شوند .

10. ویل دورانت می گوید : درقرآن قانون و اخلاق یکی است. رفتار دینی در قرآن شامل رفتار دنیوی نیز هستو همه ی امور آن از جانب خداوند وحی شده است.

11. ادوارد گیسبون میگوید : قرآن دستور عمومی و قانون اساسی مسلمین است؛ دستوری است شاملمجموعه قوانین دینی، اجتماعی مدنی، تجاری، نظامی، قضایی،جنایی و جزایی.

12.هربرت جرج ولز می گوید : قرآن بهترین راهنمای یک عقیده ی قلبی یعنی توحیدو اخلاق فاضله است. شاید نیروی معنوی این کتاب منحصر به سادگی اوامر ونواهی آن باشد چنانکه گاهی یک کلمه ی آن چندین حقیقت را در بر می گیرد.قرآن کتاب علمی، دینی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و تاریخی است. مقررات واحکام آن با اصول قوانین ومقررات دنیای امروزی هماهنگ و برای همیشه قابلپیروی و عمل است.

13. رود یویل کشیش فرانسوی می گوید : قرآن روحیقوی است که یک ملت فقیر و نادان را منقلب نمود و تمدن نیرومندی را که رونقکامل داشت، به وجود آورد ؛ تمدنی که بالهای خود را از سمت غرب تا اسپانیاو از سمت شرق به حدود هند و چین گسترش داد و در اندک زمانی امپراتوریبزرگی را تأسیس نمود. قرآن مقام والایی دارد. اروپا نباید فراموش کند کهمدیون این کتاب است؛ کتابی که آفتاب علم را در میان تاریکی قرون وسطی دراروپا جلوه گر ساخت.

14. پروفوسور هانری کربن (فیلسوف معاصرفرانسوی) : اگر اندیشه های محمد خرافی بود و یا اگر محمد پیامبر خدا نبودهیچگاه جرات نمی کرد حرفی از علم به میان آورد و بشر را به علم دعوت کند.

15.پروفوسور آرتور ج.آربری (دانشمند و خاورشناس انگلیسی) : هنگامی که بهپایان ترجمه قرآن رسیدم موضوعی (مربوط به زندگی ) مرا پریشان کرده بود،اما در طول ایام پریشانی، قرآن مرا چنان آرامشی بخشید و چنان حفظ کرد کهبرای همیشه رهین منتش شدم.

16. آلبرت انیشتین (متفکر و فیزیکدانفوق بزرگ جهان) : قرآن کتاب جبر یا هندسه یا حساب نیست بلکه مجموعه یقوانینی است که بشر را به راه راست هدایت می کند، راهی که بزرگترین فلاسفهاز تعریف آن عاجزند.

17. دکتر گوستاولوبون (مورخ بزرگ و مشهورفرانسوی) : قرآن که کتاب آسمانی مسلمین است، به تعالیم و دستورات مذهبیمنحصر نمی شود بلکه مشتمل است بر دستورات سیاسی و اجتماعی، خیرات، نیکی،مهمان نوازی، اعتدال در خواهش های نفسانی، وفای به عهد، اکرام به والدین،کمک کردن به بیوه و یتیم وسرپرستی آنان، نیکی کردن در مقابل بدی و... کهدر موارد متعددی به آن ها تاکید شده، و در آن تمام این صفات و خصلت هایپسندیده تعلیم داده شده است.

18. ج.م . رودویل (اسلام شناسانگلیسی) : قرآن مقام والایی دارد، زیرا نام خداوند و خالق جهان و ستایشاو را در میان ملل بت پرست نشر داد و آن را به همه کس اعلام کرد. اروپانباید فراموش کند که مدیون قرآن است. همان کتابی که آفتاب علم را در میانتاریکی قرون وسطا در اروپا جلوه گر ساخت.

19. ارنست رنان می گوید :اگر کسی خواسته باشد به کتابی که از آسمان نازل شده است ایمان بیاورد، آنکتاب فقط قرآن است زیرا کتب دیگر آسمانی امتیازات قرآن را ندارند.

20.لئون تولستوی (فیلسوف و نویسنده ی مشهور روسی) : هرکس بخواهد سادگی و بیپیرایه بودن اسلام را درک کند، باید قرآن را بخواند، در آنجا قوانین وتعلیماتی بر مبنای حقایق روشن و آشکار صادر و احکام آسان و ساده برای عمومبیان شده است.

نتیجه :بعد از خواندن مقالاتی از محققین و دانشمندان غربی در موردقرآن، دریافتمکه آنان بیش از بسیاری از مسلمانان امروزی به عظمت و شگفت انگیز بودن آنپی برده اند، عده ای که با انصاف و بدون اغراض سیاسی و فقط به منظور تحقیقو کشف حقیقت به بررسی قرآن پرداخته اند و بیشتر آنان عضو آکادمیهای بزرگعلمی غرب هستند، خود به اسلام گرویده اند و عده ای دیگر نتایج تحقیقات خودرا در اختیار کسانی گذاشته اند که از بیداری مسلمانان و توجه ی دوباره یآنان به قرآن در هراسند تا آنها بتوانند با کمک گرفتن از این تحقیقاتراههای جدیدتری را برای دور نگه داشتن مسلمانان از قرآن تجربه نمایند.


[ جمعه 89/9/5 ] [ 12:12 صبح ] [ خادم کوچک ]

ضرورت توجه به احیای امر به معروف و نهی از منکر در بسیج

برای حفظ هر جامعه از فساد و انحراف و سقوط، نظارت همگانی و در بعضی از موارد، نظارت گروهی اشخاص لازم و ضروری است تا افراد صالح بر آن چه بر جامعه می گذارد، نظارت داشته باشند و جامعه و فرد را از «رفتن به سوی فساد و انحرافات» محفوظ نگاه دارند. بر اساس همین استدلال، از مهمترین و عظیم ترین فرایض و واجبات اسلامی امر به معروف و نهی از منکر است.
با استفاده از این مقدمه می توان به ضرورت ایجاد ابزارهای «مراقبت های اجتماعی غیر رسمی» اشاره داشت که در نظم بخشیدن به رفتارهای اجتماعی بسیار کارآمد و مؤثرند. این مراقبت ها صورت می گیرند تا افراد مطابق الگوهای رفتاری مطلوب جامعه عمل کنند و از الگوهای نامطلوب پرهیز کنند. اگر تأملی هر چند گذرا به این وظیفه خطیر داشته باشیم، به درستی در‌خواهیم یافت که نیروی توانمند بسیج نقش مهمی در ایجاد این مسئله دارد.
از آنجایی که بسیجی رهرو راه الهی است و پیام الهی را با مدد از سیره و بیان اهل‌بیت ازقرآن دریافت می کند و همواره در تلاش است تا وظیفه‌ی حساس اصلاح جامعه اسلامی را بر دوش بکشد و تمامی ملامت ها را با جان و دل پذیرا باشد. شاید اطاله‌ی کلام باشد که باز از وظیفه شناسی، ایثار و از خودگذشتگی بسیج در راه حفظ خط مشی ها و تداوم انقلاب سخن بگوئیم ولی درک بسیج از ضرورت سالم سازی جامعه اسلامی با انجام فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر علیرغم برخی بی مهری ها، از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار است که اگر نگوییم بالاتر از فریضه جهاد مستقیم و حضور در میدان رزم است، قطعاً همسنگ چنین جایگاهی خواهد بود.
بسیج مملوّ از رفتارهایی است که وظیفه شناسی آحاد اعضای آن نسبت به انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، دستاوردهای درخشانی را برای جامعه انقلابی ایران رقم زده است.

ویژگیهای منحصر به فرد بسیج

بسیج از بدو تشکیل خود یکسری آرمانهایی را جستجو می کرده است و بر طبق همین آرمانها و ارزشها یکسری ویژگی های خاص خود را دارد که می تواند در احیای فرهنگ نورانی امر به معروف و نهی از منکر راهگشا باشد، لذا برای شناخت بهتر این ویژگیها به بیانات حضرت آیت الله مصباح یزدی در همین رابطه اشاره می کنیم:
« بسیج حرکتی است فراگیر در جامعه ، به سوی هدفی والا. مقصود از عبارت فوق ، بیان تعریفی جامع ، مانع و منطقی نیست. از این روی ، بهتر است ویژگیهای این مفهوم بازشناسی شود.
اولین ویژگی بسیج ، « حرکت » است. تفکر بسیجی با رکود و بی تحرکی تناسب ندارد.
دومین ویژگی اینکه حرکتی « سریع و توفنده » است.کسانی که در جامعه حرکتی کند دارند، هرچند ساکن نیستند بسیجی نیز به شمار نمی آیند.
ویژگی سوم حرکت بسیج ، « فراگیر و جمعی بودن » آن است. اگر فرد یا گروهی کوچک ، حرکتی سریع انجام دهند ، این حرکت بسیج نیست. بلکه بسیج یک حرکت سریع فراگیر در جامعه است.
ویژگی چهارمی که می توان در این مفهوم شناسایی کرد ، « هدفمندی و انگیزه داشتن » این حرکت است. حرکت بسیجی یک حرکت کور به سوی هدفی نامعین نیست بلکه حرکتی باانگیزه به سوی یک هدف مشخص و شناخته شده است. آخرین ویژگی ، « فداکاری » است. از بیانات آیت الله مصباح یزدی »
این ویژگی ها مطمئنا در نهادی مانند بسیج تنها جمع گشته است ولی قابل ذکر است که اگر بخواهیم از این نیروی ارزشمند استفاده کنیم باید در خود بسیج نیز یک بازنگری دیگری صورت پذیرد و آفات موجود که اهداف عالیه این نهاد مقدس را تحت الشعاع قرار می دهد را باید شناسایی نمود تا بتواند وظیفه های خود، از جمله احیای فرهنگ ارزشهای انقلاب مانند امر به معروف و نهی از منکر را ایفا نماید.

نقش بسیج در اجرای عملی امر به معروف و نهی از منکر

سومین مرحله از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر را که اشاره می کنند، مرحله عمل و برخورد فیزیکی می باشد که خود دارای مراتبی است از جمله جدائی انداختن میان شخص و عمل ناروا ، ضرر زدن مالی و جانی ، این مرحله به جهت ظرافت و دقت خاصی که می طلبد ، باید با اذن فقیه جامع الشرائط و در زمان استقرار حکومت دینی با اجازه ولی فقیه و بازوان اجرایی وی صورت پذیرد. در این مرحله مهمترین مساله آن است که نخست مشخص گردد که چه نهادهایی متکلف این برخورد فیزیکی می باشند و ثانیا برای عدم تداخل وظایف هر یک از این نهادها و اساس، چارچوب قانون مشخص گردد.
آنچه که بصورت یک واقعیت در جامعه قابل لمس است این مسئله می باشد که بسیاری از نهادها ( دولتی و دینی ) وجود دارند که به نحوی در باب امر به معروف و نهی از منکر مدعی و دخیل اند این مسئله تنها به برخورد فیزیکی اختصاص ندارد بلکه در دو مرحله دیگر یعنی ( مرحله قلب و مرحله زبان ) نیز قابل مشاهده تر و عامه تر است. مانند بسیج ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر ، وزارت کشور ، وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی و هیئتهای مذهبی ، باید برای مشخص کردن منشاء جایگاه کارکردها و کارکردهای غالب هر یک از این نهادها ، تعیین نقاط اصطکاک ، همپوشانی ، تماس و نسبت آنها با یکدیگر ( مشروعیت ، اقتدار ، نفوذ ) و روشن سازی بحران ها و مشکلات آنها تحقیقی جامع صورت پذیرفته و نحوه دخالت و حد و حدود آن در باب امر به معروف و نهی از منکر خصوصا در باب برخورد فیزیکی مشخص گشته و بصورت قانون در آمده و این قانون یا قوانین در جامعه نهادینه شود.

اقدامات بسیج در احیای امر به معروف و نهی از منکر

« بسیج در راستای تحقق این فریضه مهم مبادرت به راه اندازی قرارگاه سیدالشهداء نموده است. البته این فعالیت در جهت اصلاح ارزشهاست و نباید خدای ناکرده عاملی در جهت رعب و دوری مردم مخصوصا جوانان نسبت به دین و ارزشهای اسلامی و طرد از پایگاه های بسیج و از اصل فرهنگ بسیج گردد.»
بر درک بهتر جایگاه بسیج به سخنان ارزشمند رئیس قوه قضائیه حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی در جایگاه ویژه و کارآمدی بسیج اشاره می کنیم: « ... هیچ تشکیلات و ساختار اجتماعی به این گستردگی و عظمت نداریم و هیچ تشکیلاتی هم به جز بسیج نمی تواند این میزان فراگیر باشد، بسیج برای حفظ ارزش ها و احیای ارزش های اسلامی است. بسیج می تواند نقش امر به معروف و نهی از منکر را به خوبی ایفا کند. امر به معروف و نهی از منکر هم به معنای امر و نهی کردن نیست زیرا ممکن است در شرایط و فضای جامعه برداشتهای نادرستی از این مساله صورت گیرد و تصور شود که منظور از امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی کردن است، منظور از امر به معروف و نهی از منکر احیای معروف و سالم سازی جامعه از منکرات است، لذا بسیج باید این هدف را دنبال کند. ساختار بسیج باید کم آسیب تر و مردمی تر باشد و مرز بندی نداشته باشد زیرا در حالتی که مانند احزاب مرزبندی داشته باشد آسیب های بیشتری متوجه این نهاد خواهد شد. هر چه نوع عملکرد و رویکرد این ساختار منطبق با نیازهای جوامع مختلف باشد موفق تر و موثر تر خواهد بود ... »
«... تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقینا از برکات و الطاف خداوند تعالی بود که بر ملت ایرانی ارزانی شد. بسیج یک نهاد انقلابی است که از توده مردم و آحاد جامعه تشکیل و بوجود می آید. برخی از جامعه شناسان معتقدند بسیج برای انقلاب بوجود می آید یعنی توده مردم بسیج می شوند تا انقلابی را به نتیجه برسانند به همین دلیل حرکت توده های مردم برای برپایی نظام حکومتی جدید را بسیج می گویند. بسیج پیش از آنکه یک تشکل باشد، تفکر است و خدمات صادقانه، بی منت و داوطلبانه با اعتقاد به مبانی اندیشه ناب دینی از ویژگی های تفکر بسیجی است. عظمت اهداف انقلاب و گستردگی توطئه های دشمنان ایجاب می کند که برای حفظ و صیانت از انقلاب اسلامی و ارزشها و مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان، نیروی مقاومت بسیج با پرسنل فداکار و ایثارگر در مقابل همه تهدیدات بایستند تا دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران حفظ و حراست شود.»( کیوان محمدی / مقاله بسیج در نگاه آماری / نشریه راه مردم)

 

 

منابع

  - سردار عصمتی، محمد حسین، آشنایی با بسیج(ویژه دوره آموزش عمومی مقدماتی بسیج)، تهران، نیروی مقاومت بسیج، معاونت آموزش، پائیز 1373.
- مقاله "بررسی عملکرد نیروی مقاومت بسیج در رابطه با جوانان"، تهیه و تنظیم: محمد مهدی حکیمی، مرکز تحقیات دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، انتشارات سازمان ملی جوانان، پائیز 1387.
- نشریه ابرار، مورخ 5 / 9 / 84 ، سخنرانی رئیس قوه قضائیه، با موضوع اگر بسیج به سمت نظامی شدن برود، ناکارآمد می شود.
- نشریه راه مردم، مورخ 24 / 6 / 1383، نوشته کیوان محمدی، مقاله بسیج در نگاه آماری.

مولف:محمد مهدی حکیمی

منبع :  معروف یاران


[ پنج شنبه 89/9/4 ] [ 9:51 عصر ] [ خادم کوچک ]

"الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا

 عید غدیر را که در روایات اسلامی به عید الاکبر (بزرگترین عید) تعبیر شده است، می‌توان به بزرگترین عید تمام ادیان الهی تعبیر کرد، چرا که حاصل زحمات تمام فرستادگان الهی، در این روز به نتیجه رسیده است.

آنگاه که نوح نبی (علیه السلام) بر مردم نازل شد، دین خود را به آنها عرضه داشت و فرمود: "خداوند شما را به این دین فرا خوانده است؛ اما بدانید که بعد از من پیامبری خواهد آمد که آیین او کاملتر است، پس به او بگروید و آگاه باشید که کاملترین دین، نزد آخرین فرستاده خداست." همین طور ابراهیم، موسی و عیسی (علیهم السلام) آمدند و به تدریج، دین خدا را کامل نمودند و وعده به کاملترین دین، یعنی دین آخرین رسول الهی، دادند.

حال اسلام بر مردم نازل شده است و دین به آخرین مرحله کمال رسیده و حاصل تلاش تمامی پیامبران الهی در اسلام متجلی شده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول 23 سال با زحمت و تلاش فراوان، آن را به بار نشانده و برابری و برادری را در بین تمام مسلمین جاری نموده است. او اینک برای زیارت خانه معبود رهسپار می‌شود و مسلمین را از هر رنگ و نژاد، برای حجة الوداع که آخرین حج اوست، فرا می‌خواند.

مردم، دوشادوش حضرت، حج بجا‌می‌آورند و آخرین صحبتهای ایشان را از زبانشان می‌شنوند. در راه بازگشت جبرئیل بر حضرت نازل می‌شود: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک" پیامبر که به نفاق عده‌ای از همراهان خود از طریق وحی الهی آگاه بود، از برخورد آنان بیمناک شد.

در این هنگام جبرئیل امین برای دومین بار نازل شد: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک" رحمة للعالمین (صلی الله علیه و آله و سلم) هراسناک از دلهای مریض و ایمانهای سست تازه مسلمانان، راه تازه‌ای می‌جست که جبرئیل برای سومین بار نازل شد: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس"

این چه پیامی است که اگر به مردم ابلاغ نشود، رسالت به انجام نرسیده است؟

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که هم دارای مقام نبوت و هم دارای مقام رسالت می‌باشد، در این آیه با عبارت "یا ایها الرسول" مورد خطاب قرار گرفته‌اند که بیان گر آن است که در اینجا مقام رسالت آن بزرگوار مورد نظر است. از طرفی "فما بلغت رسالته" نشانگر آن است که انجام ندادن این عمل و نرساندن این پیام از طرف خداوند، سبب عدم انجام وظیفه رسالت آن حضرت می‌شود.

در ادامه آیه، خداوند به قلب نورانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطمینان می‌دهد و می‌فرماید: "و الله یعصمک من الناس" خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می‌کند. مراد از آسیب مردم، آسیب جسمی، مالی و... نیست؛ چرا که پیامبر هیچ گاه در میادین جنگ هراسی به دل راه نمی‌داد و زندگانی آن حضرت، سراسر گواه این مطلب است که در تمامی جنگها، رسول اکرم حتی یک قدم هم به عقب بر نداشت. حتی در جنگ احد بعد از این که به ظاهر، مسلمانان شکست خوردند و سپاه اسلام از هم گسست، آن حضرت همچنان در برابر مشرکین می‌جنگید. به علاوه خداوند نه تنها رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلکه تمامی رسولان خود را این گونه توصیف می‌نماید: "الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله، کسانی که رسالت خداوند را ابلاغ می‌نمایند و از او می‌ترسند و از هیچ کس غیر او نمی‌هراسند."پس هراس آن حضرت به خاطر آسیب دیدن اصل دین، توسط مردم و به خاطر جهل آنان بود و این، بشارت خداوند برای غلبه بر جهل مردم بود؛ همانگونه که به موسی (علیه السلام) نیز فرمود: "لا تخف انک انت الاعلی"(

پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موضع غدیر توقف می‌کنند. آنان که جلوتر رفته بودند را فرا می‌خوانند و صبر می‌کنند تا افرادی که هنوز نیامده‌اند به آنان ملحق شوند. پس به بالای بلندی می‌روند و خطبه‌ای ایراد می‌کنند:

"خدای را سپاس می‌گویم و بر بندگی خود و پروردگاری او اقرار می‌کنم. جبرئیل تا کنون سه بار بر من نازل شده است و از جانب پروردگار مرا امر نموده که در این زمین بر پای بایستم و رسالت او را به پایان برم. آیا من ولی شما بر شما نیستم؟" همگان پاسخ دادند:"آری." و حضرت ادامه داد: "آیا من پیامبر و رهبر شما نیستم؟" و باز همه سر به تعظیم خم می‌کنند. آنگاه حضرت دست علی بن ابیطالب (علیه السلام) را گرفته و بلند می‌کند و می‌فرماید: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه، هرکه من ولی و سرپرست اویم، پس علی سرپرست و ولی اوست."

سپس مردم در محل خیمه‌ای که به امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، برپاگشته بود؛ بر علی (علیه السلام) وارد شدند و به ایشان تهنیت گفتند و آن حضرت را امیر المؤمنین خطاب نمودند؛ که مورخین عده آنان را تا 120,000 نفر ذکر کرده‌اند.

در آن هنگام این آیه نازل شد: "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، امروز کافران از دین شما مأیوس شدند؛ پس، از آنان نترسید و از من بهراسید. امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خویش را بر شما تمام، و برای شما به اسلام به عنوان دین راضی شدم (راضی شدم که اسلام دین شما باشد)."(

در قرآن کریم واژه "الیوم و یومئذ" بیشتر برای معاد به کار برده می‌شود؛ ولی در این آیه در باره ظهور امامت به کار رفته است. از آن جایی که قرآن مطالب مهم را با لفظ "الا و الیوم" آغاز می‌کند، معلوم می‌شود که خبر بسیار مهمی در این آیه وجود دارد که دوبار در آن کلمه الیوم استفاده شده است و آن خبر مهم، همانا تعیین سرپرست برای امت اسلامی، پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.

این اتفاق مهم، باعث مأیوس شدن کفار شد. دشمنان اسلام می‌گفتند: "نتربص به ریب المنون"(ما مرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را انتظار می‌کشیم تا با مرگ او بساطش برچیده شود؛ چرا که با کتاب و قانون می‌توان مبارزه کرد و آنرا مطابق میل خود و بر خلاف نظر خداوند، تفسیر نمود؛ اما با این رهبر الهی نمی‌توان به مقابله پرداخت. لذا واقعه غدیر خم که ادامه رهبری امت اسلامی را برای شخصی با داشتن خصائص شجاعت، درایت و صبر و پایداری همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام می‌دارد، این تنها امید کافران را نیز به یأس بدل کرد؛ و بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینی الهی از جانب خداوند برای ادامه راه او و سرپرستی مسلمین تعیین نمود.

در قسمت بعدی آیه، از کامل شدن دین و تمام شدن نعمت سخن به میان آمده است. منظور از نعمت در این قسمت آیه، نمی‌تواند نعمتهای مادی باشد؛ چرا که نعمتهای مادی هنوز هم جاری هستند و چیزی نیستند که تمام بشوند و هر روز و هر لحظه، از جانب خداوند، بر مخلوقات نازل می‌شوند و نمی‌توان در باره آنها کلمه تمام کردن نعمت از جانب خداوند را به کار برد. پس نعمتی دیگر (و به مراتب بالاتر و مهمتر از نعمتهای مادی) مورد نظر آیه است. بر طبق واقعه غدیر، همانا آن نعمت، چیزی جز نعمت ولایت و امامت نیست. خداوند نیز در قرآن نعمت رسالت و نعمت امامت را به عنوان برترین نعمتهای خویش ستوده و اصطلاح منت (نعمت سنگین و طاقت فرسا که حمل و هضم آن دشوار است) را برای آن دو نعمت به کار برده است. "لقد مَنّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم، همانا خدا بر مؤمنین نعمتی سنگین عطا نمود آن هنگام که از بین آنان رسولی را مبعوث کرد.") "و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین، ما اراده کردیم که بر آنانی که در زمین ضعیف شمرده شدند، نعمتی سنگین بدهیم و آنان را امام قرار دهیم و وارثان زمین."(

و در نهایت اینکه زحمات تمام پیامبران پیش از اسلام و زحمات 23 ساله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر به بار نشست و حجت خداوند بر انسان تمام شد.

از لحاظ روایی نیز ذکر این نکته ضروری است که در طول تاریخ اسلام، کمتر واقعه‌ای سندی به محکمی سند غدیر دارد. مسعود ابن ناصر سجستانی در کتاب ولایتکده که 17 جلد است این حدیث را از 120 نفر نقل کرده است. محمد ابن جریر طبری در کتاب رد علی الخرقوضیه از 75 طریق، ابن عقده در کتاب ولایت، حدیث را از 125 راوی بیان داشته است. از ابوالمعالی جونی نقل است که او بیان داشته است: "در بغداد در دکان صحاف، کتابی دیدم که روایت غدیر را در آن جمع آوری کرده بود و بر پشتش نوشته شده بود: «جلد 28 از طرق حدیث من کنت مولاه»." سید مرتضی نیز در کتاب شافی بیان داشته است که "ما هیچ فرقه‌ای از فرق اسلامی را ندیده‌ایم که منکر اصل حدیث غدیر باشد." و در نهایت کتاب ارزشمند الغدیر تألیف علامه امینی، جامع‌ترین دائرة المعارف برای اسناد روایت غدیر می‌باشد.

پس بر ماست بزرگداشت این عید بزرگ. در روایتی در صحیح مسلم به نقل از طارق بن شهاب آمده است: جمعی از یهود به خلیفه دوم گفتند: اگر بر ما قوم یهود چنین آیه‌ای نازل می‌شد (الیوم اکملت لکم دینکم و اتتمت علیکم نعمتی) و ما می‌دانستیم که در چه روزی نازل شده است، حتما آن روز را عید قرار می‌دادیم.

 منابع: الغدیر، تفسیر المیزان، شرح آیت الله جوادی آملی بر ماجرای غدیر، حق الیقین (علامه مجلسی)


[ پنج شنبه 89/9/4 ] [ 12:11 صبح ] [ خادم کوچک ]

 


«مردان و زنان با ایمان، ولی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا می دارند؛ و زکات را می پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می کنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد؛ خداوند توانا و حکیم است.» 1
یکی از بهترین جلوه های اخلاق اجتماعی در اسلام، فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» است. اقتضای این اصل این است که «هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسندی و آنچه را که خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسندی»؛ یعنی اینکه انسان در انجام معروف و عمل به آن خودخواه و خوبین نباشد؛ خوبیها و فضایل را فقط برای خود نخواهد و دوری و اجتناب از زشتیها را اختصاصی نکند، بلکه بکوشد تا خوبیها را در سطح جامعه و جهان گسترش دهد و زشتیها و بدیها را، درهر جایی که می بیند، پاک کند.
امر به معروف و نهی از منکر، بهترین و زیباترین نشانه اهتمام به امور خلق و توجه به مسایل مسلمانان است. امر به معروف و نهی از منکر، یعنی در برابر دیگران احساس مسئولیت کردن؛ یعنی دغدغه هدایت و ارشاد دیگران را داشتن؛ یعنی هنگام یکه می بینیم دیگران در حال افتادن در چاه ضلالت و شقاوت اند، ساکت و خاموش ننشینیم. امر به معروف و  نهی از منکر یعنی احساس مسئولیت در برابر حقیقت.
مسئله «امر به معروف و نهی از منکر» از کلیدی ترین و اساسی ترین مسایل اسلامی است و علت برتری امت اسلامی بر سایر امتها عمل به همین فریضه دانسته شده است؛ «کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله.»

اهمیت فریضه « امر به معروف و نهی از منکر »
در اهمیت فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» باید گفت که انجام این فریضه موجب برتری یک فرد نسبت به فردی دیگر می شود؛ کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نزد خداوند، شریف تر و عزیزتر از کسانی اند که این به دو عمل نمی کنند.
روزی شخصی از پیامبر اکرم (ص) پرسید: «یا رسول الله بهترین مردم چه کسی است؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «امرهم بالمعروف و انهاهم  عن المنکر و اتقاهم الله و ارضاهم؛ کسی که از همه بیشتر امر به معروف و نهی از منکر می کند و کسی که از همه بیشتر تقوای خداوند را دارد و نسبت به مشیت او راضی تر از دیگران است.»
در اهمیت فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» همین بس که امیرالمومنین حضرت علی (ع)، مهم ترین دلیل پذیرش خلافت راه پس از قتل عثمان، امر به معروف و نهی از منکر دانست و امام حسین (ع) علت اصلی قیام خود را اقامه امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند.
امام باقر (ع) در اهمیت انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر می فرماید:
« به درستی که امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و شیوه صالحان است، وظیفه واجبی است که به وسیله آن سایر واجبات برپا می شود، راهها امنیت پیدا می کنند و درآمدها حلال می شوند و مظالم (حقوقی که به ظلم گرفته شده اند) بازگردانده می شوند و زمین آباد می گردد و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها رو به راه می گردد.»2
امام علی (ع) درباره جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در میان سایر احکام و دستورات دینی می فرماید:
« و همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون قطره ای است در برابر دریای پر موج پهناور … و فاضل تر از همه اینها سخن عدلی است که پیش روی حاکمی ستمکار گویند.»
آن حضرت همچنین در نامه سراسر حکمت خود به فرزندش امام حسن (ع) می فرماید:
«به کار نیک امر کن و خود را در شمار نیکوکاران درآر. به دست و زبان، کار ناپسند را زشت شمار. از آن که کار ناپسند کند با کوشش خود را دور بدار. در راه خدا بکوش، چنان که شاید. و از سرزنش ملامت گرانت بیمی نیاید. »

یک نکته مهم ؛ امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است
یک نکته مهم که ذکر آن در اینجا ضروری است این است که فریضه امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است؛ یعنی بر خلاف برخی دیگر از احکام دینی و اخلاقی که ممکن است در شرایط خاصی قابلیت اجرا را نداشته باشد، این فریضه در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست و از هر جهت عمومیت و اطلاق دارد. چرا که
اولا: همه مسلمانان، از زن و مرد و کوچک و بزرگ، مشمول این حکم هستند. یعنی این وظیفه مربوط به فرد یا گروه خاصی نیست؛ بلکه وظیفه ای است که بر عهده همه افراد جامعه است. در حقیقت یک نوع نظارت عمومی و همگانی و ملی است.
ثانیاً: این حکم در همه زمانها قابل اجرا است؛ با توجه به مراتب و مراحل مختلفی که امر به معروف و نهی از منکر دارد؛ یعنی مرحله قلبی، گفتاری و عملی، روشن است که هیچ قدرتی در هیچ زمانی نمی تواند از امر به معروف و نهی از منکر قلبی جلوگیری کند.
ثالثاً: این فریضه نسبت به همه افراد نیز قابل اجرا است؛ یعنی ارشاد به خوبیها و انتقاد از بدیها، صرفاً متوجه فرد یا افراد خاصی نیست؛ بلکه همه افراد جامعه را به یکسان در بر می گیرد.
رابعاً: همه احکام و مسایل شرعی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و فرهنگی را شامل می شود؛ از مسایل فردی و فرعی گرفته تا مسایل اجتماعی و کلی.

شرایط امر به معروف و نهی از منکر
انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر دارای شرایطی است که به چند مورد اشاره می کنیم.
1- شناخت معروف و منکر
یکی از مهمترین و روشن ترین شرایط امر به معروف و نهی از منکر، «شناخت معروف و منکر» است؛ نیک می دانیم که کسی که معروف و منکر را نشناسد، نمی تواند به معروف امر و از منکر نهی کند.
2- احتمال تاثیر
دومین شرط امر به معروف و نهی از منکر، «احتمال تاثیر» است که این شرط شامل امر به معروف و نهی از منکر قلبی نمی شود بلکه مربوط به مرحله زبانی و عملی امر به معروف و نهی از منکر است.
اگر در جایی احتمال تاثیر ندهیم در آن صورت جایی برای اجرای این فریضه نخواهد بود زیرا هدف اصلی این فریضه، تحقق معروف ها و جلوگیری از وقوع منکرها یا رفع آنها است.
3- اصرار بر انجام منکرات و نادیده گرفته معروف ها
در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر باید به سراغ کسی برویم که بر انجام منکرات اصرار دارد و معروف ها را نادیده می گیرد و اگر فردی یا سازمانی خودش متوجه خطا و اشتباه خویش شده و درصدد اصلاح برآمده باشد، در این صورت جایی برای امرو به معروف و نهی از منکر باقی نمی ماند و در حقیقت آن افراد خودشان را امر به معروف کرده اند و نیازی به امر دیگران ندارند.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر سه مرتبه و  مرحله دارد؛ مرتبه قلبی، مرتبه زبانی و مرتبه عملی.
منظور از «مرتبه قلبی» این است که انسان در درون خویش از منکر نفرت داشته و معروف را دوست بدارد. منظور از «مرتبه زبانی» این است که به هنگام مشاهده منکر، صرفاً نباید به ناخشنودی قلبی و درونی اکتفا شود، بلکه باید این ناخشنودی خود را به زبان نیز آورده، اعتراض و ناخشنودی خود را نسبت به منکر به گوش فرد برسانیم.
مرتبه ایده ال و نهایی امر به معروف و نهی از منکر، مرتبه عملی آن است که باید برای انجام آن دست به عمل بزنیم؛ یعنی اگر مراتب و مراحل قبلی ناکافی و ناکارآمد بود، باید دست به اقدام زده، عملاً برای برچیده شدن منکر و تحقق معروف وارد میدان شویم؛ بیشتر فقها این مرحله از امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه حکومت اسلامی دانسته اند و نه وظیفه تک تک افراد.

راههای اجرای امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر به دو شکل قابل اجرا است؛ نخست به شکل مبارزه «ایجابی» و مثبت و دوم در قالب  مبارزه «سلبی» یا منفی.
مبارزه مثبت به این صورت است که وقتی با  منکری مواجه می شویم، با قاطعیت و جدیت تمام در مقابل آن ایستاده و در حد  توانایی خویش از وقوع یا تکرار آن جلوگیری نماییم؛ البته باید توجه داشت که قاطعیت و جدیت به معنای تندی و خشونت نیست، بلکه می توان و می باید با نرمی و مهربانی و از سر دلسوزی و با تسلط کامل بر اعصاب با منکرات برخورد کرد و به معروف امر نمود.
اصولاً امر و نهی هنگامی تاثیرگذار است که همراه با همدلی و مدارا با مرتکب منکر و تارک معروف باشد؛ به عبارت دیگر، بیزاری و نفرت از منکر نباید به بیزاری و نفرت از مرتکب منکر تبدیل شود.
حضرت امام خمینی (ره) در این باره می فرمایند:
« در باب امر به معروف و  نهی از منکر، یکی از مهمات همین رفق نمودن و مدارا کردن است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارکی واجبی را با شدت و عنف بخواهد جلوگیری کند، کارش از معصیت کوچک به معاصی بزرگ یا به رده و کفر منتهی شود؛ در ذائقه انسان امر و نهی تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک می کند. امر به معروف و نهی از منکر باید این تلخی و ناگواری را با شیرینی بیان و رفق و مدارا و حسن خلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام نماید.»3 
مبارزه مثبت دارای مراحل بالاتر و جدی تری هم هست که بر عهده حکومت اسلامی است. تعزیر، زندان، اعدام و امثال آن را می توان از مصادیق مبارزه مثبت با منکران به حساب آورد که اجرای آنها از وظایف دولت و حکومت اسلامی است و نه افراد عادی و معمولی.
شکل دوم اجرای امر به معروف و نهی از منکر ، مبارزه «سلبی» یا منفی است؛ در جایی که تذکرات و توصیه های گفتاری و برخوردهای عملی، در آن حدی که بر عهده مردم عادی است، تاثیری در جلوگیری از منکرات نداشت، می توان از راه  مبارزه منفی وارد شد و آن به این صورت است که مثلاً از نشست و برخاست با مرتکبان گناه و تارکان واجبات پرهیز کرده، دوستی و رفاقت خود را با آنها قطع کنیم.
برای آنکه بهتر با شکل دوم اجرای امر به معروف و نهی از منکر آشنا گردیم، به یک نمونه عملی آن در تاریخ صدر اسلام اشاره می کنیم:
سه نفر از اصحاب پیامبر اکرم به نام های کعب بن مالک، مراره بن ربیع و هلال بن امیه ، به بهانه هایی واهی و غیرواقعی، از همراهی پیامبر در جنگ تبوک خودداری کردند. پس از برگشت پیامبر از جنگ، به استقبال پیامبر رفتند و سلام کردند؛ اما پیامبر پاسخ سلام آنان را نداد. سپس به نزد سایر مسلمانان رفتند و هیچ کس حاضر نشد که حتی سلام آنان را پاسخ گوید. ناراحت و غمگین به خانه بازگشتند، همسران و فرزندان آنان نیز به پیامبر و سایر اصحاب آن حضرت تاسی کرده، از هم کلام شدن با آنان خودداری نمودند. حتی همسران آنان به نزد پیامبر آمده، از آن حضرت کسب تکلیف کردند که آیا لازم است از شوهران خود جدا شوند. پیامبر فرمود: نه؛ طلاق لازم نیست؛ اما از نزدیک شدن به آن بپرهیزید. اینان که زمین مدینه با آن همه وسعتش برایشان تنگ می نمود تصمیم گرفتند به کوههای اطراف مدینه رفته و تا زمانی که توبه آنان پذیرفته نشود و از سوی جامعه اسلامی مورد پذیرش قرار نگیرند، از کوه پایین نیایند. به هر حال روزهای زیادی به همین صورت سپری شد، اما وضعیت هیچ تغییری نکرد. تصمیم گرفتند خودشان هم با یکدیگر سخن نگویند. پس از آن هر کدام به گوشه ای از کوه رفتند و آن قدر گریه کردند تا آن که بالاخره پس از سه روز که از این وضعیت گذشت، این آیه بر پیامبر نازل شد:
«و آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) بازماندند، ( و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند) تا آن حد که زمین با همه وسعتش بر آنان تنگ شد؛ (حتی) در وجود خویش، جایی برای خود نمی یافتند؛ ( در آن هنگام) دانستند پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست؛ سپس خدا رحتمش را شامل حال آنان نمود. ( و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند؛ خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.4

پاورقی ها:
1- سوره توبه/ آیه 71
2- وسائل الشیعه / جلد 16
3- امام خمینی (ره) ، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 317
4- سوره توبه / آیه 118
منبع:
آیین زندگی (اخلاق کاربردی)، احمد حسین شریفی، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، قم: دفتر نشر معارف،
1384


[ دوشنبه 89/9/1 ] [ 7:48 صبح ] [ خادم کوچک ]


اشاره: امیرالمومنین حضرت علی (ع)، اولین پیشوای شیعیان نمونه کامل یک مدیر اسلامی است؛ او چه زیبا عشق و حسن و زیبایی، نظم و انضباط، جاذبه و دافعه، حکمت و مدیریت، زهد و عرفان و شجاعت و تقوی و عدالت را در منشور حکومتی خود می گنجاند. نگاهی به بیانات و فرامین امیرالمومنین علی (ع) راجع به مبحث مدیریت این نکته را مشخص می کند که چنانچه رهبران، مدیران و زمامداران یک جامعه به درستی تربیت نشوند و در مسند امور قرار نگیرند و راه و روش صحیح حکومت داری و مدیریت را فرا نگیرند، مردم آن جامعه هرگز روی صلاح و اصلاح را نخواهند دید. لذا در این نوشتار سعی داریم به وظایف عام مدیریت اسلامی از منظر مولا علی (ع) بنگریم. 

1- ایمان و تقوا
یک مدیر در درجه نخست باید همانند هر انسان دیگر ایمان و تقوا داشته باشد. مدیر مومن، مطیع فرامین الهی است و می داند که اگر در جریان کارها شرایط سخت و دشواری برایش پیش آید و یا زمینه کارها بسیار آماده باشد و امور به سهولت در برابرش پدیدار گردد، در هر دو حالت روحیه خود را نباخته و خود را در مسیر اجرای فرامین الهی می بیند و با وقار و اطمینان خاطر کار را ادامه می دهد. توصیه امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر در این خصوص شنیدنی است؛ «ای مالک، مالک نفس خویش باش و آن را به دست هوی مسپار، نفس خویش را با ترک خواهش ها بکش و به هنگام سرکشی، عنانش را بکش که نفس پیوسته به بدی فرمان می دهد جز آنکه خدای رحم کند و در اجابت نفس در نارواها بخل بورزد و بدان که همانا بخل ورزیدن نسبت به نفس، مراعات انصاف است در آنچه که برای آن خوشایند یا ناخوشایند است.
2- اعتصام و اعتماد به خدا و نصرت الهی
اعتصام و اعتماد به خدا و نصرت الهی یکی از ابزارهای معنوی است که یک مدیر اسلامی می تواند برای انجام وظیفه خطیر مدیریت از آن استفاده کند تا از انجام کارها خسته و افسرده و مایوس نشود و سختی های بزرگ او را متزلزل نسازد. امام علی (ع) در این خصوص می فرماید: «کسی که بر خدا توکل کند، ناهمواری ها و سختی ها بر او هموار و دستیابی به ابزار و امکانات رسیدن به هدف برای او آسان می شود.»
3- رعایت عدالت و انصاف
رعایت و برقراری عدالت یکی از مهمترین وظایف یک مدیر اسلامی است؛ عدالت مبنای همه حرکت های صحیح مدیریت است که در اثر وجود عدالت همه چیز در جای خود قرار می گیرد و هر کس کارش را به درستی انجام می دهد. مراعات بی طرفی بر مدیر واجب است و باید صرفنظر از اینکه یکی از دو طرف دوست صمیمی یا خویشاوند نزدیک اوست و اگر حق را به او ندهد ممکن است از وی رنجیده شود باید به دقت بررسی کند که حق به جانب کدام است. امیرالمومنین علی (ع) در خصوص این وظیفه مدیریتی می فرمایند: «کسی که عادل باشد، دستور و حکمش نافذ خواهد بود.»
4- پرهیز از غرور و خودپسندی
یکی از بیماری های مهلک مدیریت، گرفتار عجب و خودپسندی شدن و اینکه به محض منصوب شدن به مدیریت، خود را بالاتر از دیگران ببیند و به افراد به دیده حقارت بنگرد و به همین دلیل تماس خود را با مردم قطع کرده و از آنان دوری گزیند.
مدیری که دچار خودپسندی می شود از جستجوی مرحله بهتری برای کار خود و بالا بردن سطح آن باز می ایستد و هم از دیدن و پذیرفتن نوع بهتری از کار مورد نظر باز می ماند و نیروی کمال گرای عقل خویش را فرو می نهد.
حضرت علی (ع) در نامه خویش به مالک اشتر می فرمایند: «اگر قدرت و مقامی که به دستت رسیده برایت خودپسندی و عجب آورده و کبریا و عظمتی برای خود پنداشتی، ملک خدای را بالای سرت بنگر، بیندیش که قدرت هایی که تو در حق خود نداری او درباره تو دارد… که خدا هر جباری را ذلیل گرداند و هر گونه فخرفروشی را زبون سازد.»
5- پرهیز از استبداد و دیکتاتوری
خطرناک ترین روحیه ای که مدیر در اثر ابتلاء به خودپسندی و تکبر پیدا می کند روحیه دیکتاتوری و استبداد اوست. در چنین حالتی مدیر همه معیارهای حق و منطق و ملاک عدل و اخلاق را زیا پا می گذارد و برای کسب قدرت بیشتر و اعمال آن به هر عمل نادرست و ظالمانه ای دست می زند.
وظیفه مدیر ایجاد شرایطی است که افراد، داوطلبانه و آگاهانه از دستورات و قوانین پیروی کنند. زیرا انسان در برابر هر گونه ظلم و زور به طور آشکار یا پنهان، مقاومت می کند. زورگویی و استبداد از نشانه های ناتوانی است و به تعبیری آنجا که منطق نباشد، از زور استفاده می شود.
امام علی (ع) می فرمایند:« مبادا بگویی، من نیرومندم، امر می کنم و دستوراتم اجرا می شود، زیرا این روش موجب فساد فکر، تضعیف دین و نزدیک شدن به انحراف است.»
امیرالمومنین علی (ع) شخص مدیر را به توجه دائم به اینکه او خود زیردست رده های بالاتر از خود است و مدیران بالاتر از او نیز در قلمرو فرمانروایی و حاکمیت الهی قرار دارند، دعوت می کند و به مالک می فرمایند: «پس هر آینه تو بالاتر از آنهایی و ولی امر تو بالاتر از توست و خدا بالاتر از کسی است که تو را به مدیریت و فرماندهی و فرمانروایی گمارده است.»
و باز در جایی دیگر حضرت می فرمایند: «تواضع آدمی را بالا می برد و تکبر انسان را کوچک و پست می کند.»
6- دوری از دنیاپرستی و طمع
یک مدیر اسلامی باید مراقبت کند تا مال و مقام او را شیفته دنیا نسازد و او را از توجه به آینده و روز مرگ باز دارد و باعث انحراف و تباهی وی گردد. امام علی (ع) در مورد دنیاپرستی می فرمایند: «محبت دنیا عقل را فاسد می کند و گوش را از شنیدن مطالب حکیمانه ناشنوا می سازد.»
و از سخنان گهربار آن امام علی (ع) در مورد طمع همین بس که حضرت می فرمایند: «آنکه طمع را شعار خود گرداند خود را کوچک نمایاند.»
7- صبر و شکیبایی
اهمیت صبر در مدیریت زمانی روشن می گردد که بدانیم صبر واسطه اصلی در تحقق اهداف، به ویژه در رسیدن به هدفهای بزرگ است و این سنت قطعی الهی است که بدون آن پیامبران هم نمی توانند اهداف مدیریتی خود را محقق سازند. پس یک مدیر اسلامی برای موفقیت در اهدافش بیش از هر چیز باید به زیور صبور آراسته باشد. امام علی (ع) در اهمیت صبر و شکیبایی در کارها می فرمایند:« نقش صبر در کارها همچون نقش سر در بدن است. همان طور که با جدا شدن سر از بدن، بدن فاسد می شود وقتی صبر را از کارها جدا کنیم کارها تباه می شود.»
و در جایی دیگر حضرت می فرمایند: «شکیبا، پیروزی را از دست نمی دهد هر چند زمان درازی چشم به راه بماند.»
8- تواضع و حلم
یکی از ابزارهای مدیریت تواضع و حلم است؛ با توجه به اینکه مدیر می خواهد به واسطه انسانها کاری را انجام دهد، باید بتواند در برابر رفتارهای گوناگون آنان واکنش مناسبی داشته باشد و با حلم و تواضع، رفتارها و گفتارهای نامطلوب آنان را (در حد متعارف) تحمل نماید. البته این رفتار زمانی مناسب است که مسایل شخصی مدیر مطرح باشد ولی اگر در ارتباط با وظایف سازمانی و مصالح جمعی باشد، وظیفه مدیر برخورد قاطعانه خواهد بود نه گذشت و بخشایش.
اهمیت حلم و سعه صدر به حدی است که امام علی (ع) آن را ابزار کار مدیر می دانند می فرمایند: «ابزار مدیریت، سعه صدر است.»
9- گشاده رویی
یکی از ارزشهای اخلاقی در نظام اسلامی، این است که مدیر اسلامی با خوشرویی با مردم برخورد نماید و بخاطر کاری که برای آنها انجام می دهد بر آنها منتی نداشته باشد. طبیعی است که مدیر یک سازمان در هر شرایطی قادر به حل کلیه مشکلات مراجعین نیست ولی می تواند با گشاده رویی با آنان روبرو شود و به سخنانشان توجه کند تا بدین وسیله از آلام و دردهای آنان بکاهد و خوشی از خود به یادگار گذارد. امیرالمومنین علی (ع) به مالک می فرمایند: «برای رعیت بالت را فرود آور و پهلویت را برایشان هموار دار و با آنان گشاده رو باش.»
10- امانت داری
مسند مدیریت، امانتی است که به کارگزار سپرده می شود و او باید به نحو احسن از آن نگهداری کند و آن را بعد از خود به اهلش بسپارد. امام علی (ع) در نامه ای که به فرماندار خود در آذربایجان به نام اشعث بن قیس می نویسند، می فرمایند: «پست و مقامی که به دست تو افتاده برای تو طعمه نیست بلکه امانتی در گردن تو است و خواسته اند که تو نگهبان باشی برای کسی که از تو بالاتر است.…»
11- ساده زیستی
یکی از مواردی که اسلام همواره به آن سفارش فرموده است، ساده زیستی مدیران جامعه است. امام علی (ع) نیز مدیران اسلامی را به ساده زیستی توصیه می فرمایند: «خداوند بر پیشوایان دادگر واجب نمود خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا فقیر را به هیجان و طغیان در نیاورد.»
12- خدمت عاشقانه و توجه به محرومین
پس از پذیرش هر مسئولیتی مدیر باید تمام حسابگری های نفسانی را به کناری نهد و با تمام وجود خود را وقف انجام وظیفه نماید و بر خلاف کسانی که تصور می کنند، مدیریت یعنی دست از کار کشیدن و تنها نظاره گر بودن، و لذا آن را مقدمه تن پروری و راحت طلبی می پندارند، مدیر اسلامی باید در راه انجام مسئولیت خطیری که بر عهده گرفته همه هستی اش را در طبق اخلاص بگذارد. مدیر اسلامی باید بیشتر عشق و محبت خویش را متوجه مردم و محرومینی نماید که بدون هیچ توقعی بار مشکلات جامعه را به دوش می کشند و پایه های نظام اسلامی برا دوش آنان استوار است و در هنگام هجوم دشمنان ایثارگرانه جان خود را نثار می کنند. امام علی (ع) در فرمان خویش به مالک اشتر می فرمایند: «مهر و محبت و احسان به رعیت را در دل بپرور، (تو که در لباس چوپانی) برای آنها درنده شکاری نباش که خوردن آنها را غنیمت دانی، آنها دو گروه بیش نیستند: یا با تو برادرند در دین یا در خلقت با تو برابرند.»
و باز در جایی دیگر می فرمایند: «اگر مدیر نیت پاک داشته و مردم از او آسوده خاطر باشند، تمامی اوقات روزش برای خدا صرف می شود و عبادت به شمار می آید.»
13- پیشگامی در کارها و تسریع در امور مردم
از جمله کارهایی که مدیر باید در آن پیشگام باشد، سرعت عمل در کار مردم و برطرف کردن مشکلات آنهاست. این امر علاوه برای اینکه موجب موفقیت و پیشرفت کارهای مدیر شده و از انباشته شدن امور جلوگیری می نماید، بلکه باعث جلوگیری از دلسرد شدن و نارضایتی و ناامیدی مردم نیز می شود. امام علی (ع) به مالک این گونه سفارش می کنند: «از وظایف اختصاصی تو زمامدار و والی این است که نیازمندیهای مردم را در همان روز که به اطلاعت می رسد مرتفع سازی.»
14- حافظ بیت المال بودن
یکی از مهمترین وظایف مدیر اسلامی این است که حافظ بیت المال مسلمین باشد. امام علی (ع) در این باره می فرمایند: «بخشش زمامداران از خزانه مسلمین ستم و فساد است.»
15- وفای به عهد
یکی دیگر از وظایف و ویژگی های مهم مدیر وفای به عهد است. امام در منشور خود به مالک می فرمایند: «اگر دشمن در پیکار و کشاکش جنگ پیشنهاد صلحی پسندیده داد هرگز رد مکن… اگر مشکلی رخ داد که ناچار شدی با دشمن صلح برقرار کنی یا عهد یا میثاقی ببندی باید به پیمان خود وفادار باشی، قرارداد را با کمال درستی محترم شماری و جانت را سپر پیمان سازی.»
16- متین و ساده سخن گفتن
یک مدیر اسلامی باید در هنگام سخن گفتن، آنچنان ساده، سالم و قابل فهم سخن بگوید که در شنوندگان خستگی و ملال و نهایتاَ بی تفاوتی ایجاد نکند. باید از به کار به بردن اصطلاحات و کلمات و عبارات نامفهوم و پیچیده خودداری کند تا سنخنش به سادگی و به راحتی قابل فهم باشد. سخن وسیله ارتباط میان مدیر و کارشناس است. مدیر باید در فن خط و سخنوری تمرین نماید و فصیح صحبت کند. امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند: «چه بسا کلامی که تاثیرش از تیرهای بران افزونتر است.»
17- جلوگیری از رواج تملق و عیب جویی و سخن چینی
یک مدیر اسلامی باید به گونه ای عمل کند که افراد ناباب، زمینه ایجاد اغتشاش در روابط را بدست نیاورند و موجبات ناراحتی‏، نگرانی، سوءظن و بی اعتمادی بین افراد را بوجود نیاورند. زمانی که مدیر به خودپسندی مبتلا می شود، عده ای برای خوشامد وی به تملق گویی می پردازند که رواج این امر محیط سازمان را مسموم و ناامن می سازد. امام علی (ع) در این مورد می فرمایند: «پرهیز کن از خودپسندی و تکیه بر چیزی که تو را به خودپسندی وادارد و از این که دوست بداری مردم تو را بستایند، زیرا این حالت از مهمترین فرصت های شیطان است تا نیکی نیکوکاران را از بین ببرد. شیطان انسان را به ستایش دوستی و خودپسندی وامی دارد تا کار نیکی که انسان انجام داده، بی اثر شود.»
18- تثبیت رویه دیگران
یک مدیر اسلامی باید به این اصل اعتقاد و ایمان داشته باشد که بزرگانی که قبل از وی در آن پست بوده اند انتصابهایی را انجام داده اند که صحیح است، دستورالعملهایی را داده اند که به رشد سازمان کمک می کند، بنابراین یک مدیر اسلامی نباید به صرف رفتن مدیران قبلی و جایگزین شدن خود به جای آنان، کلیه امور را تغییر دهد و در تمامی انتصابات، دستورالعملها، سازماندهی ها و … تجدیدنظر نماید چرا که ممکن است برخی از این انتصابها و دستورالعملها به جا‏، دقیق، صحیح و مبتنی بر بررسی علمی انجام شده باشد و در هم ریختن آنها موجب کندی یا توقف کار سازمان گردد. امام علی (ع) در نامه ای به مالک اشتر می نویسد: «آداب و رسوم شایسته ای را که بزرگان نخستین بکار بسته اند و مایه همبستگی و اصلاح حال رعیت بوده درهم مشکن و نیز رویه جدیدی را که به چیزی از آن روشها آسیب می رسانند وضع منما، زیرا در غیر این صورت پاداش از آن کسی است که آن رویه ها را برقرار کرده و مسئولیتش بر عهده توست، به خاطر اینکه آنها را نقض کرده ای.»

منبع :تاجریان


[ دوشنبه 89/9/1 ] [ 7:45 صبح ] [ خادم کوچک ]

روز عرفه

تا بال به بال عشق بستی*تا هست جهان همیشه هستی

 

 

 

روز عرفه، روز شناخت است. عرفه روزی است که خدای سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان می گسترد و درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی آنان می گشاید.
 

 

دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.

در این روز حجاج بیت ا... الحرام با وقوف در صحرای عرفات با خدای خویش به مناجات می پردازند و دعای عرفه امام حسین(ع) را قرائت می کنند.
مسلمانان نیز در گوشه گوشه این کره خاکی در این روز همه با هم نجوا کردند:
"خدای من، من به گناهانم اعتراف می کنم، آنها را ببخش، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که تصمیم به گناه گرفتم، منم که نادانی کردم."
مسلمانان با شرکت در آیین پرفیض و ملکوتی دعای عرفه، با ریختن اشک عشق، از معبود خود طلب عفو کرده و برای گناهان گذشته خود از ذات اقدس الهی طلب مغفرت کردند.

***

عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز می گردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت ?عرفت? و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی ?عرف? صبر و شکیبایی و تحمل است. (1)
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه? هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و به سوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل کرد و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک
جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی
به گناه خود اعتراف می کنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی
تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ

آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

 

***

 

تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله در روز عرفه

پس فرموده بخوان این تسبیحات را که مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله است و سیّد بن طاوُس در اقبال ذکر فرموده :
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد
سُبْحانَ الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ
منزه است خدایى که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش
پس بگو
سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه
منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
و بخوان توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو
لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَیُمیتُ
معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ
و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَاَتوُبُ اِلَیْهِ ده مرتبه
توانا است آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم
یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه آمینَ ده مرتبه


***

 

مضامینی از دعای عرفه

1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.......

2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......

3ـ خود شناسی:
و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........

4ـ راز آفرینش انسان:
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........

5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......

6ـ نعمتهای خداوند:
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......

7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......

8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........

9ـ ستایش خدای یگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.....

10ـ خواسته های یک انسان متعالی:
خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!

11ـ سپاس به تربیت های الهی:
خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا......

12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار.............

13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟

14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:
ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان......

15ـ تو پناهگاه منی:
تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.
---------------------------------------------
1- فرهنگ دهخدا / ج 10 جدید / ص 15818
منبع: دعای عرفه عبدالکریم بی آزار شیرازی
 

***

 

 

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
 


پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی به سوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....
 


صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)
حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن ?کوه رحمت? نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود.

 

***

 

بخوانیم با یکدیگر زیارت امام حسین (ع) را در روز عرفه

 

 بدان که آنچه از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در باب زیارت عرفه رسیده از کثرت اخبار و بسیارى فضیلت و ثواب زیاده از آن است که احصا شود و ما به جهت تشویق زایرین به ذکر چند حدیث اکتفا مى‏نماییم (به سند معتبر از بشیر دهان منقول است که گفت: عرض کردم به خدمت حضرت صادق علیه السلام که گاه هست حج از من فوت مى‏شود و روز عرفه را نزد قبر امام حسین علیه السلام مى‏گذرانم فرمود که نیک مى‏کنى اى بشیر هر مؤمنى که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام برود با شناسایى حق آن حضرت در غیر روز عید نوشته شود براى او ثواب بیست حج و بیست عمره مبروره مقبوله و بیست جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل و هر که زیارت کند آن حضرت را در روز عید بنویسد حق تعالى براى او ثواب صد حج و صد عمره و صد جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل و هر که زیارت کند آن حضرت را در روز عرفه با معرفت حق آن حضرت نوشته شود براى او ثواب هزار حج و هزار عمره پسندیده مقبوله و هزار جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل گفتم کجا حاصل مى‏شود براى من ثواب موقف عرفات
پس آن حضرت نظر کرد به سوى من مانند کسى که خشمناک باشد و فرمود که اى بشیر هر گاه مؤمنى برود به زیارت قبر امام حسین علیه السلام در روز عرفه و غسل کند در نهر فرات پس متوجه شود به سوى قبر آن حضرت بنویسد حق تعالى از براى او به هر گامى که برمى‏دارد حجى که با همه مناسک بعمل آورده باشد و چنین گمان دارم که فرمود و عمره [غزوه‏]) (و در احادیث کثیره بسیار معتبره وارد شده که: حق تعالى در روز عرفه اول نظر رحمت بسوى زائران قبر حسین علیه السلام مى‏افکند پیش از آنکه نظر به اهل موقف عرفات کند) (و در حدیث معتبر از رفاعه منقول است که: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود که امسال حج کردى گفتم فدایت شوم زرى نداشتم که به حج روم و لکن عرفه را نزد قبر امام حسین علیه السلام گذرانیدم فرمود که اى رفاعه هیچ کوتاهى نکردى از آنچه اهل منى در آن بودند اگر نه این بود که کراهت دارم که مردم ترک حج کنند هر آینه حدیثى براى تو مى‏گفتم که هرگز ترک زیارت قبر آن حضرت نکنى پس ساعتى ساکت شد و بعد از آن فرمود که خبر داد مرا پدرم که هر که بیرون رود به سوى قبر امام حسین علیه السلام و عارف به حق آن حضرت باشد و با تکبر نرود همراه او مى‏شوند هزار ملک از جانب راست و هزار ملک از جانب چپ و نوشته شود براى او ثواب هزار حج و هزار عمره که با پیغمبر یا وصى پیغمبر کرده باشد) و اما کیفیت زیارت آن حضرت پس چنان است که علماى اجله و رؤساى مذهب و ملت فرموده‏اند چون خواستى آن حضرت را در این روز زیارت کنى پس اگر ممکن شد ترا که از فرات غسل کنى چنان کن و اگر نه از هر آبى که ترا ممکن باشد و پاکیزه‏ترین جامه‏هاى خود را بپوش و قصد زیارت آن حضرت کن در حالتى که به آرامى و وقار و تأنى باشى پس چون به در حایر برسى بگو:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

« اللهُ اَکْبَرُ کَبیراً ، وَالحَمْدُ للهِ کَثیراً ، وَسُبْحانَ اللهِ بُکْرَةً وَأصیلاً ، وَالحَمْدُ للهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَماکُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللهُ لَقدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ ، السَّلامُ على رَسُولِ اللهِ ، السَّلامُ عَلى أمیرِ المُؤمِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدةِ نِساءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ على الحَسَنِ والحُسَیْنِ ، اَلسَّلامُ عَلى عَلیِّ بنِ الحُسَینِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُوسَى بنِ جَعْفَر ، اَلسَّلامُ عَلى عَلیِّ بنِ مُوسى ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى الخَلفِ الصّالِحِ المُنْتَظَر ، اَلسَّلامُ عَلیکَ یا أبا عَبدِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلیکَ یابنَ رَسُولِ اللهِ ، وَابْنُ عَبْدِکَ وَابنُ أَمَتِکَ ، المُوالی لِوَلِیَّکَ وَالمُعادی لِعَدُوِّکَ ، استَجارَ بِمَشْهَدِکَ وَتَقَرَّبَ اِلى اللهِ بِقَصْدِکَ ، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی هَدانی لِوِلایَتِکَ ، وَخَصَّنی بِزِیارَتِکَ وَسَهَّلَ لی قَصْدَکَ » .

ثم قل : « اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ آدَمَ صَِفوَةِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ نُوح نَبیِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ مُوسى کَلیمِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ عیسى رُوحِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ اَمیرِ المؤُمِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ مُحَمَّد المُصطَفى ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابنَ عَلِّی المُرتَضى ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراه ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خَدیجَةَ الکُبرى ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَاثارَ اللهِ وَابنَ ثارِهِ وَالوِترَ المُوتُورِ . أَشهَدُ أَنَّکَ قَد أَقَمتَ الصَلاةَ ، وَآتَیتَ الزَکاةَ ، وَأمَرتَ بِالمَعرُوفِ ، وَنَهَیتَ عَن المُنکَر ، وَأَطعتَ اللهَ حَتّى أَتاکَ الیَقینُ ، فَلَعَنَ اللهُ أُمَةً قَتَلَتکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَت بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ ، یامَولایَ یاأَبا عَبدِ اللهِ اُشهِدُ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ وَأَنبِیاءَهُ وَرُسُلَِهُِ اَنّی بِکُم مُؤمِنُ ، وَبِأیابِکُم مُوقِنٌ بِشَرائِعِ دینی وَخَواتِیمِ عَمَلی ، وَمُنقَلبی اِلى رَبّی ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَیکُم وَعَلى أرواحِکُم وَعَلى اَجسادِکُم وَعَلى شاهِدِکُم وَعَلى غائِبِکُم وَعَلى ظاهِرِکُم وَعَلى باطِنِکُم . اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خاتَمِ النَبِّیینَ ، وَابنَ سَیِدِ الوَصِّیینَ ، وَابنَ اِمامِ المُتَّقینَ ، وَابنَ قائِدِ الغُرِّ الُمحَجَّلینَ اِلى جَنّاتِ النَعیم ، وَکَیفَ لاتَکُونُ کَذلِکَ وَاَنتَ بابُ الهُدى ، وَاِمامُ التُقى ، وَالعُروَةُ الوُثقى ، وَالحُجَّةُ عَلى أَهلِ الدُّنیا ، وَخامِسُ اَصحابِ (أهلِ) الکِساءِ ، غَذَتْکَ یَدُ الرَّحمَةِ ، وَرُضِعتَ مِنْ ثَدیِ الایمانِ ، وَرُبِّیتَ فی حِجرِ الاسلامِ ، فَالنَفسُ غَیرُ راضِیَة بِفِراقِکَ وَلا شاکَة فی حَیاتِکَ ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیکَ وَعَلى آبائِکَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاصَریعَ العَبرَةِ الساکِبَةِ ، وَقَرینَ المُصیبَةِ الرّاتِبَةِ ، لَعَنَ اللهُ أُمَةً اِستَحَلّت مِنکَ الَمحارِمَ ، وَاْنتَهَکَت مِنکَ حُرمَةَ الاِسلامِ ، فَقُتِلتَ صَلّى اللهُ عَلیکَ مَقهُوراً ، وَاَصبَحَ رَسُولُ اللهِ بِکَ مَوتُورَاً ، وَأصبَحَ کِتابُ اللهِ بِفَقدِکَ مَهجُورَاً ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَعَلى جَدِّکَ وَاَبیکَ وَاُمِّکَ وَاَخیکَ ، وَعَلى الاَئِمَةِ مِنْ بَنیکَ ، وَعَلى المُستَشهَدینَ مَعَکَ ، وَعَلى الملائِکَةِ الحافِّینَ بِقَبرِکَ وَالشّاهِدینَ لِزُوّارِکَ المُؤمِنینَ بِالقَبُولِ عَلى دعاءِ شِعَتِکَ ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ » .

وصل رکعتین إقرأ فیها ماتشاء ، وإذا فرغت فقل :

« اَللّهُمَّ إِنّی صَلّیتُ وَرَکَعتُ وَسَجَدتُ لَکَ وَحدَکَ لاشَریکَ لَکَ ، لاِنَّ الصَّلاةَ وَالرُّکُوعَ وَالسُّجُودَ لاتَکوُنُ إِلاّ لَکَ ، لاِنَّکَ أنتَ اللهُ الَّذی لااِلهَ اِلاّ اَنتَ اَللّهُمَّ وَهاتانِ الرُکعَتانِ هَدِیةٌ مِنّی اِلى مُولایَ وَسَیِّدی وَإمامی اَلْحُسَینِ بنِ عَلیٍّ عَلَیْهِما السَّلامّ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَتَقَبَّل ذلکَ مِنّی وَاجْزِنی عَلى ذلکَ اَفضَلَ اَمَلی وَرَجائی فِیکَ وَفی وَلیِّکَ یاأَرْحَمَ الرّاحِمین » .

ثم زر ولده علی بن الحسین الاکبر علیه السلام وقل :

« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ نَبِیِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ اَمیرِ المؤُمنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ الحسینِ الشَّهیدِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّها الشَّهیدُ ابْنُ الشَّهیدِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّها المظلومُ ابْنُ المظلوم ، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضیَت بِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یامَولای ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاولیَّ اللهِ وَابْن وَلِیِّهِ ، لَقَدْ عَظُمَتِ المُصیبَة ، وَجَلّتِ الرَّزیَّةُ بِکَ عَلَینا وَعَلى جَمیع المؤمنینَ ، فَلَعَنَ اللهُ اُمّةً قَتَلَتْکَ ، وَاَبْرأُ إلى اللهِ وَاِلَیْکَ مِنْهُمْ فی الدّنیا وَالاخرة » .

ثم زر شهداء کربلاء وقل :

« السَّلامُ عَلَیْکُم یاأَوْلیاءَ اللهِ وَاَحِّباءَه ، السَّلامُ عَلَیْکُم یااَصفیاءَ اللهِ وَأَوِدّاءَهُ . السَّلامُ عَلَیْکُم یاأَنْصارَ دین اللهِ وَاَنصارَ نَبیّهِ وَاَنْصارَ اَمیرِ المُؤمِنینَ وَاَنصارَ فاطِمَةَ سَیْدَةِ نِساءِ العالَمینَ ، السَّلامُ عَلَیْکُم یاأَنصارَ أَبی مُحَمَّد الحَسَنِ الوَلیِّ النّاصِحِ ، السَّلامُ عَلَیْکُم یااَنْصارَ اَبی عَبْدِ اللهِ الحُسَینِ الشَّهیدِ المَظلومِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ ، بِأبی اَنْتُم وَامّی طِبْتُمْ وَطابَتِ الارضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ ، وَفُزْتُمْ وَاللهِ فَوْزاً عَظیما ، یالَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفوزَ مَعَکُمْ فی الجِنان مَعَ الشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وَحَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُم وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه » .

ثم زر أبا الفضل العباس علیه السلام وقل :

« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاأَبا الفَضْلِ العَبّاسَ ابْنَ اَمیرِ المؤمِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصیِّینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ أوَّلِ القومَ إسْلاماً ، وَأَقدَمِهِمْ اِیْماناً ، وَأَقْوَمِهِمْ بِدینِ اللهِ ، وَأَحْوَطِهِمْ عَلى الاسْلامِ ، أَشْهَدُ لَقدْ نَصَحْتَ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَخیکَ فَنِعْمَ الاخُ المُواسی ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةَ ظَلَمَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنکَ الَمحارِمَ ، وَانْتَهَکَتْ فی قَتْلِکَ حُرْمَةَ الاسْلامِ ، فَنِعمَ الاَخُ الصّابِرُ الُمجاهِدُ الُمحامی النّاصِرُ وَالاَخُ الدّافِعُ عَنْ أَخیهِ الُمجیبِ الى طاعَةِ رَبّه الرّاغِبُ فیما زَهِدَ فیهِ غَیرُهُ مِنَ الثَّوابِ الجَزیلِ وَالثّناءِ الجَمیلِ ، وَأَلحَقَکَ اللهُ بِدَرَجَةِ آبائِکَ فی دار النَّعیم ، اِنّهُ حَمیدٌ مَجید » .

ثم قل :

« اللّهُمَّ لَکَ تَعَرَّضْتُ وَلِزیارَةِ اَوْلیائِکَ قَصَدْتُ رَغْبَةً فی ثَوابِکَ وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِکَ وَجَزیلِ اِحْسانِکَ ، فَأَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَنْ تَجْعَلْ رزْقی بِهِم دارّاً ، وَعَیْشی بِهِم قارّاً ، وَزیارَتی بِهِمْ مَقْبُولَةً ، وَذَنْبی بِهِمْ مَغْفُوراً ، وَاقْلِبنی بِهِم مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً دُعائی بِأَفْضلِ مایَنْقَلِبُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ زُوّارِه وَالقاصِدینَ اِلَیْه ، بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ » .

برگرفته از پایگاه انتشارات سوره مهر

 


[ یکشنبه 89/8/23 ] [ 11:43 عصر ] [ خادم کوچک ]
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العزیز الحکیم: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ1
ملت عزیز ایران ـ امت بزرگ اسلام!

اهانت جنون‌آمیز و نفرت‌انگیز و مُشمئزکننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایه‌ی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد، حادثه‌ی تلخ و بزرگی است که نمی‌توان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بی‌ارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبه‌شده از سوی مراکزی است که از سال‌ها پیش به این طرف، سیاست اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداخته‌اند. این حلقه‌ی دیگری از زنجیره‌ی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و ده‌ها فیلم ضد اسلام ساخته‌شده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرت‌انگیز رسیده است. پشت صحنه‌ی این حرکات شرارت‌بار چیست و کیست؟

مطالعه ی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانی اند که پژوهشهای حقیقت یاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانه ی حمله به افغانستان و عراق را به رئیس جمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اِعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد.
هدف از اقدام نفرت انگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانه ئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحه دار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد.
این اقدام کینه توزانه، نه آغاز یک جریان، بلکه یک مرحله از روند طولانی مدتِ اسلام ستیزی به سرکردگی صهیونیسم و رژیم آمریکا است. اینک همه ی سران استکبار و ائمة الکفر در برابر اسلام قرار گرفته اند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن کتاب رحمت و حِکمت و عدالت است؛ وظیفه ی همه ی آزادیخواهان جهان و همه ی ادیان ابراهیمی است که در کنار مسلمانان با سیاست پلید اسلام ستیزی با این شیوه های نفرتبار مقابله کنند. سران رژیم آمریکا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میان تهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیده ی زشت تبرئه کنند. سالهاست که مقدسات و همه ی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاکستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار کشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شکنجه، هزاران کودک و زن ربوده شده و میلیونها معلول و آواره و بی خانمان، قربانی چه چیزی شده اند؟ و با همه ی این مظلومیتها، چرا در رسانه های جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میکنند؟ چه کسی باور میکند که این توطئه ی گسترده بدون کمک و دخالت حلقه های صهیونیستیِ درونِ دولت آمریکا ممکن و عملی است؟!
برادران و خواهران مسلمان در ایران و سراسر جهان!
لازم میدانم این چند نکته را به همه متذکر گردم:
اولاً: این حادثه و حوادث پیش از آن به روشنی نشان میدهد که آنچه امروز آماج حمله ی نظام استکبار جهانی است، اصل اسلام عزیز و قرآن مجید است؛ صراحتِ مستکبران در دشمنی با جمهوری اسلامی ناشی از صراحت ایران اسلامی در مقابله با استکبار است و تظاهر آنان به دشمن نبودن با اسلام و دیگر مسلمانان، دروغی بزرگ و فریبی شیطانی است. آنان با اسلام و هر آنکس که بدان پایبند است و هر آنچه نشانه ی مسلمانی است دشمن اند.
ثانیاً: این سلسله ی کینه توزیها با اسلام و مسلمین، ناشی از آن است که از چند دهه پیش تاکنون نور اسلام از همیشه تابنده تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتی در غرب از همیشه بیشتر شده است. ناشی از آن است که اُمت اسلام از همیشه بیدارتر شده و ملتهای مسلمان اراده کرده اند زنجیرهای دو قرن استعمار و تجاوز مستکبران را پاره کنند. حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر  عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد.
ثالثاً: همه باید بدانیم که حادثه ی اخیر ربطی به کلیسا و مسیحیت ندارد و حرکات عروسکی چند کشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی،  خواسته ی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ی مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه ی  همه ی مسلمانان، امروز دولت آمریکا و سیاستمدارن آنند. آنها اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را که دل یک و نیم میلیارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ئی شایسته به مجازات برسانند.
و السلام علی عباد اله الصالحین
سیّدعلی خامنه‌ای
22/شهریور/1389
[ سه شنبه 89/6/23 ] [ 7:40 صبح ] [ خادم کوچک ]

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به ملت‌های مسلمان در سراسر جهان، با اشاره به فاجعه عظیم سیل در پاکستان و ابعاد گسترده خسارت‌ها و نیاز میلیون‌ها مسلمان پاکستانی به کمک فوری، تأکید کردند: باید در این موقعیت خطیر، براساس اخوت اسلامی به وظیفه خویش عمل کنیم و به یاری این برادران و خواهران مصیبت‌زده بشتابیم.
متن پیام ولی امر مسلمین جهان به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
امت بزرگ اسلامی
فاجعه سیل‌زدگی که برادران و خواهران مسلمان پاکستانی را در محنتی بزرگ فرو برده است، هر روز ابعاد گسترده‌تری می‌یابد. این فاجعه مناطق بسیاری از شمال تا جنوب پاکستان را دربر گرفته و میلیون‌ها نفر را آواره کرده است. گستردگی این بلای خانمان‌سوز موجب شده است که امدادرسانی نیز با دشواری فراوان مواجه شود.
ملت مسلمان پاکستان در حالی با این مصیبت بزرگ مواجه است که نیروهای اشغالگر و متجاوز آمریکایی مستمراً با دستاویز قرار دادن بهانه‌های واهی، خاک این کشور اسلامی را در معرض تاخت و تاز قرار می‌دهند.

ملت‌های شریف مسلمان
حجم خسارت‌های وارده چنان گسترده است که افزون بر نیاز فوری و مبرم میلیون‌ها برادر و خواهر ما و شما به آذوقه، لباس و محل سکونت، بخش عظیمی از زیرساخت‌های پاکستان از بین رفته است. متأسفانه سازمان‌های بین‌المللی وظیفه خود یعنی خدمت‌رسانی به انسان‌های مصیبت‌زده را به خوبی انجام نداده‌اند، امری که به نوبه خود درخور توجه و موشکافی است.

برادران و خواهران مسلمان
حجم کمک‌های ما هر چه باشد، اندکی است در برابر اقیانوس نیاز سیل‌زدگان پاکستانی، اما باید در این موقعیت خطیر، براساس اخوت اسلامی به وظیفه خویش عمل کنیم و به یاری این برادران و خواهران مصیبت‌زده بشتابیم. نکته‌ای که باید دولت‌های اسلامی و سازمان‌های بین‌المللی به آن بیشتر توجه کنند، یاری رساندن به دولت پاکستان در طراحی و اجرای چگونگی مقابله با این محنت و نحوه امدادرسانی و تبعات فوری و درازمدت آن است امری که یقیناً در موقعیت‌های اضطراری، هر حکومتی را در پرداختن به امدادرسانی به صورت کامل و همه‌جانبه با مشکل مواجه می‌سازد.

سیدعلی خامنه‌ای
9/شهریور ماه/1389
20/رمضان المبارک/1431


[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:53 عصر ] [ خادم کوچک ]

                                                                   

شهید سید مرتضی آوینی :

اگر چه آوارگی ملت فلسطین به درازا کشیده است، اما هم اکنون، همه دریافته اند که دیگر، روز به روز به پایان خویش نزدیک می شود. مبارزه ای بزرگ در پیش است و فلسطینیان در هر کجای کره ی زمین که هستند باید خود را برای این روز بزرگ و یک مبارزه ی بزرگ آماده کنند.


[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:46 عصر ] [ خادم کوچک ]
 

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

 

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یکى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

 

پس شب قدر شبى است که:

 

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى‏گردد.

 

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى‏] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

 

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارک از شب‏هاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:

 

الف. نزول قرآن.

 

ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مى‏گردد.

 

اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)

 

پى‏نوشت‌ها:

 

1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .

2- همان، ص 248.

3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

4- همان، ج‏ 19، ص 101.

5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.

8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103

9- انسان و سرنوشت، ص 53

10- همان، ص 55 و 56

11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .

12- الکافى، کلینى، ج ‏4، ص 157 .

13- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252

14- الکافى، ج‏1، ص 248

15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.

 منبع:

ماهنامه پرسمان، 1382، سید سعید لواسانى .


[ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 4:36 صبح ] [ خادم کوچک ]
<   <<   6   7   8      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : خادم کوچک[76]
نویسندگان وبلاگ :
خادم یک[0]

امکانات وب