مسأله بحران مدیریت در ساختار مدیریتی بخش دستگردان (از توابع شهرستان طبس) و اینکه در برخی از عرصههای مدیریتی در کشور، افراد از تجربهها و دانش کافی در عرصههای خود برخوردار نیستند را میتوان از جنبههای گوناگون بررسی کرد. ضعف مدیریتها در سالهای اخیر در این بخش نه تنها باعث رکود بلکه باعث پسرفت منطقه شده.
چنانچه بخواهیم تعریف دقیقی از بحران بگوییم، باید آن را با توجه به تناسب شرایطی که افراد در آن هستند، تعریف کرد. بیشترافرادی که در تصمیمگیریهای کلان شهر و منطقه دخالت دارند، یا تجربه مدیریتی در بخشهای کلان نداشتند و یا اگر داشتند، حیطه فعالیتشان در اندازهای نبوده که قادر به مدیریت یک شهر یا حتی روستا باشند.و اگر در عملکرد این افراد دقت شود به این نتیجه میرسیم که در اداره یک جامعه انگشت شمار نیز موفق نبوده اند..
گاه تصمیمگیری اشتباه این افراد ضعیف النفس تصمیمات غلط آنها سبب بحران شده، به دلیل سطحی نگری و خود بزرگ بینی این افراد است.مسئولانی که استقلال تصمیمگیری در عرصه کاری علی رغم مهارت و تجربه را دارند خود را عقل کل پنداشته و نظرات و پیشنهادات هیچ فرد خبره ای را نیز قبول ندارند ،این افراد افرادی هستند که به خاطر لیاقتشان به این مناصب نرسیدند این افراد به خاطر قسم و ایت و لج و لجبازی به این منصب رسیده اند و متاسفانه حتی در برخی مواقع،کسانی را برای منصبی بر می گزینندکه این افراد تنها بر این صندلیها نشستهاند، اما عملا صاحب این مناصب نیستند؛ بنابراین، فشارهای عصبی و گرفتار شدن در یک بحران، میتواند برای مدیری که آمادگی کنترل گرداب وقایع و همچنین واکنشهای هیجانی خود را ندارد، فاجعهآمیز باشد.
در دنیای امروزه، مدیریت را به شکلهای گوناگون تعریف کردهاند و برای مدیریت کلان، استانداردهای گوناگونی گذاردهاند، اما در سالهای اخیر، بسیاری از مدیران، این استانداردها را ندارند و اگر هم باشند مدیرانی که دارای این استانداردها هستند، متأسفانه، در اندک زمانی از مجموعه خود کنار گذاشته شده و یا به آنها اجازه مشارکت در تصمیمگیری کلان را ندادهاند.
استفاده از افراد غیر متخصص آن هم با توجه به وجود افراد توانمند و متخصص که صاحبنظر در عرصههای پیشرفت و مدریت شهری هستند و همواره ، رد پایی از آنان را میتوان در بخش ها و نقاط مختلف دید که باعث پیشرفتهای بزرگی در عرصه تخصصی خود شدند، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست، چراکه این، خود باعث بروز بحرانهایی در عرصه تصمیمگیریهای منطقه میشود. متخصص عمران نباید وزیر کشاورزی شود، یک متخصص زراعت و یا خاکشناسی، نمیتواند معاون برنامه و بودجه و اقتصادی یک وزارتخانه سازمان و یا مؤسسه علمی باشد. فردی که صلاحیت وی در اندازه رئیس یک اداره یا مدیریت یک بخش کوچک است، نمیتواند رئیس یک سازمان بزرگ یا معاون یک وزارتخانه یا رئیس یک دانشگاه باشد کسی که توان اداره یک کلاس درس را دارد و شاید هم نداشته باشد نمی تواند در اداره شهر و بخش گمارده شود .
بخشی از امکانات و تواناییهای بخش دستگردان در کمتر شهر پیشرفتهای پیدا میشود؛ با این همه امکانات که از آن برخورداریم متاسفانه از نظر اقتصادی و پیشرفت در وضعیت مطلوبی قرار نداریم. جاهطلبیهای برخی مسئولین باعث تشدید بحران در منطقه شده که متاسفانه با افزایش طول عمر شوراها این بحران شدید تر و نمایانتر شده.
دوران بحران دورانی خطرناک است و بزرگترین خطر آن، نادیده گرفتن خطرات جدید است که عمدتاً با آنچه همه میدانند همخوانی ندارد؛ بنابراین، یک موضوع اصلی در دوران بحران، نیاز به مدیرانی است که با واقعیات روبهرو شوند و قدرت تصمیمگیری درست در مدت زمان کم را داشته باشند.
در پایان باید گفت، به طور کل و بنا بر روند عملکردها، میتوان نتیجهگیری کرد که انتصاب افراد ضعیف و کم تجربه به مسئولیتهای بزرگ و همچنین گماردن افراد توانمند به مسئولیتهای کوچک و استفاده نکردن از توانایی افراد لایق و متعهد، سبب کندی پیشرفت امور و نرسیدن به اهداف والا شده است. از طرفی، میتوان امیدوار بود در صورت استفاده ازافراد توانمند و متخصص در عرصههای شهرداری و شهر سازی و...بتوان بحران عدم را در بخش دستگردان مدیریت کرد و بخش دستگردان را به شهرستان ارتقاء داد.